خلاصة:
تناقضباوری دیدگاهی است که پارهای از تناقضات را صادق میداند. این دیدگاه که بیشتر با نام گراهام پریست همراه است، یکی از بنیادیترین و اساسیترین اصول، یعنی اصل عدم تناقض را انکار میکند؛ در حالی که از زمان ارسطو بیشتر فیلسوفان معتقد بودند که این اصل اساسیترین اصل در اندیشه بشر و نخستین پایه در سازمان فکری وی است. به باور پریست، هیچ دلیل قاطعی برای پذیرش اصل عدم تناقض وجود ندارد. از اینرو در پارهای موارد میتوان وجود تناقض را پذیرفت. او برای تقویت مدعای خود به شواهدی روی میآورد که میتوان آنها را به سه دسته تاریخی، تجربی و عقلی تقسیم کرد. نوشتار پیشرو، نخست به بیان شواهد تجربی و عقلی پرداخته و سپس نقدهای مربوط به ادعای تناقضباوری را شرح داده و مورد ارزیابی قرار میدهد.
ملخص الجهاز:
مشابه پاسخی را که پریست به حالتهای انتقالی داد، میتوان در اینجا هم مطرح کرد؛ برای مثال، اگر محمول طاس بودن را در نظر بگیریم نمیتوان گفت که یک فرد، نه طاس است و نه طاس نیست؛ زیرا اگر هیچ کدام از این دو مورد نباشد؛ پس چیست؟ به نظر میرسد کسانی که این رویکرد را پذیرفتهاند سرانجام به تناقض تن میدهند (به این صورت که اگر طاس بودن را با T و طاس نبودن را با ¬T نشان دهیم، مطابق با رویکرد فرا ارزشگذار این فرد نه طاس است و نه طاس نیست، یعنی ¬(¬T) & ¬T که در نتیجه داریم T&¬T)) یک تناقض است).
پریست در پاسخ به این ایراد بیان میکند که استدلالهای زیادی برای صدق تناقض (مانند پارادوکس دروغگو) وجود دارد و اگر چیزی بتواند صادق بودن استدلال را نشان دهد، فرد معقول آن را باور میکند.
(priest, –: -) اشکال سوم مطابق با این اشکال، تناقضباوری باعث میشود روند تغییر باورها متوقف شود؛ یعنی اگر تناقضباوری درست باشد، لازم نیست کسی از چیزی که باور دارد دست بکشد؛ برای مثال، فرض کنید که شخصی به نظریهای مانند F باور دارد.
در پاسخ به پریست میتوان چنین استدلال کرد که اگر ما حتی یک تناقض را ممکن بدانیم، وقتی در مقابل نظریه خود با گزاره خلاف آن روبهرو شویم، همیشه میتوانیم احتمال بدهیم که شاید این هم از مواردی است که تناقض صادق رخ داده است و به این ترتیب، راه نقد و نقادی و تغییر باورها بسته میشود.