خلاصة:
تقلید از هوش انسانی با استفاده از علوم رایانهای و فیزیکی هوش مصنوعی نام
گرفته است.از میانه قرن بیستم که رایانهها قابلیتهای خود را به نمایش گذاردند
برخی از دانشمندان درصدد برآمدند تا هوش و ذهن انسانی را با استفاده از ماشین تقلید
نمایند.پشت چنین تلاشهایی دیدگاهی خاص در باب ذهن انسان نهفته است.درواقع هوش
مصنوعی ریشه در فلسفه دوران مدرن داشته و بر بستر کلی تفکر در غرب اتکاء دارد.هدف
این مقاله آن است که نشان دهد اولا، هوش مصنوعی در بنیاد خود بر فلسفه مدرن که
کوژیتو در بن آن قرار دارد متکی است.ثانیا، امکان و یا امتناع دستیابی به قرائت
افراطی از هوش مصنوعی براساس دستاوردهای اندیشه میشل فوکو و دیدگاه وی در باب
کوژیتوی دوران مدرن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ملخص الجهاز:
الف)کوژیتو دکارتی مبنای برای قرائت افراطی از هوش مصنوعی دکارت در رساله تأملات خود پس از آنکه شک دستوری را تا بدان جا پیش برد که بتواند مدعی شود در عالم چیزی وجود ندارد، در تأمل دوم نقطه ارشمیدسی مطلوب خود را در عبارت معروف میاندیشم هستم (mus otigoc) یافت.
پس از دکارت تفکر وی و هنگامی که در قرن بیستم دانشمندان فیزیک و علوم رایانهای دستاندرکار پروژه هوش مصنوعی بودند کوژیتوی دکارتی به صورت من خودآگاه و شفاف و به عنوان مبنای محکم دوران مدرن با اندیشههای هوسرل به بسط یافتهترین شکل خود رسیده بود.
از نظر فوکو تحلیل تناهی که نقطه اوج آن در کار کانت دیده میشود به این معناست که حدود شناخت که ریشه در محدودیت انسان دارد مبنایی به دست میدهد برای دانش تحصلی و معرفت قطعی.
چنانکه گذشت هوسرل در نهایت پدیدارشناسی خود به این نقطه رسید که عینیتی که توسط من استعلائی به چنگ میآید بر بستر جهان زندگی قرار دارد که شناخت کامل و واضح از این جهان از دسترس آگاهی انسان به دور است.
هوسرل در ابتدا مدعی بود که این پیش زمینه داده شده به فاعل شناسا که شرط امکان ادراکات وی است و درواقع وجه دور از دسترس فاعل شناساست را نیز میتوان با روش پدیدارشناسی در دسترس فکر قرار داد.
از آنجا که کوژیتو وجه نااندیشیده هستی انسان را وانهاده است معادل هستی انسان نیست و ازاینرو هوش مصنوعی نیز که بر کوژیتو بنا شده است نمیتواند همچون انسان سخن بگوید و فکر کند زیرا حوزهای که این امکان را برای انسان فراهم میآورد از دسترس شناخت و دادهپردازی او به دور است.