خلاصة:
ابن خلدون (٨٠٨ تا ٧٣٢ ق .١٤٠٧ تا ١٣٢٢ م ) نیروی انسانی را عاملی مهم در توسعه اقتصادی و اجتماعی می داند؛ ازاین رو جمعیت را یکی از ارکان اصلی تمدن برمی شمارد. مقاله حاضر در پی شناخت گزیده ای از اندیشه های جمعیتی و اجتماعی ابن خلدون است . وی اندیشه های خود را در حدود شش صد سال پیش در کتاب العبر که بخشی از آن در فارسی مقدمه نام دارد، ارائه کرده است . روش تحقیق ، توصیفی و تحلیلی است . در این زمینه ، از اسناد و مدارک ، منابع و آثار ابن خلدون بهره گرفته ایم تا درزمینه موضوع مدنظر به جمع بندی برسیم . بنابر یافته های تحقیق ، او بسیاری از مسائل جمعیتی مطرح در زمان کنونی را بررسی کرده است ؛ نظیر نقش جمعیت در پیشرفت و انحطاط تمدن در جوامع بشری و متغیرهای اساسی در تغییرات جمعیتی ازجمله مرگ ومیر، باروری ، مهاجرت و... . این متفکر اسلامی ، کرة زمین را به هفت اقلیم تقسیم و آن را براساس توزیع و تراکم جمعیت تشریح کرده است . ابن خلدون معتقد است جمعیت های انسانی ، در هریک از نقاط زمین ، با اوضاع و احوال متفاوت توزیع شده اند. نیز بین جمعیت ها و محیط طبیعی که این جمعیت های انسانی در آن رشد می کنند، ارتباط نزدیکی وجود دارد. او باتوجه به اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در زمان خود، کاهش جمعیت را از عوامل تباهی عمران معرفی می کند. ابن خلدون ، ازسویی ، افزایش جمعیت را در سلامت هوا موثر می داند و ازسوی دیگر، نگران افزایش بی رویه جمعیت است . او خواهان جمعیتی متناسب است که با امکانات موجود سازگار باشد؛ اما برای این تناسب ، شماری قائل نیست .
ملخص الجهاز:
"آنـان درصدنـد ابن خلـدون را به منزلـۀ یکی از چهره هـای اصلـی درمیـان اندیشـمندان مسـلمان معرفـی کننـد؛ درحالی کـه او یافته هـای دیگـری نیـز در لابه لای سـطور مقدمـه دارد که اگـر ارزشـمندتر از دیدگاه های شناخته شـده و مشـهور او نباشـد، کمتـر از آن هـا نیسـت ؛ ازجملـۀ ایـن یافته ها، توجـه به مفاهیـم جمعیتی اسـت .
هـدف مقالـۀ حاضـر، شناسـاندن این متفکر و نیز بررسـی این نکته اسـت که آیـا می توان اندیشـه های وی را بـار دیگـر در جوامعـی نظیـر جوامـع فعلی ، بـرای تبیین و توضیح مسـائل جمعیتـی و اجتماعی تاریخی بـه کار برد؟ اندیشـه های ابن خلـدون را از جنبه هـای مختلـف بررسـی کرده انـد؛ بـرای نمونـه می توان بـه اندیشـه های اجتماعی (علیمردانـی ، ١٣٨٥: ١٠٧تا١١٦؛ خدیوی ، ١٣٨٧: ٧٦تا٧٧؛ شـجاعی زنـد، ١٣٨٧؛ کوسـت ، ١٣٦٣؛ لطیفـی ، ١٣٨٨: ٨٥تـا٩٠؛ فاتحـی و دیگـران ، ١٣٨٨: ٧٢تـا٨٠؛ اسـدی کویجـی ، ١٣٨٩: ٨٠تـا١٢١؛ خوشـرو، ١٣٦٤: ٩١تـا١١٢)، نظریه هـای اقتصـادی (فتحـی و دیگـران ، ١٣٨٩: ٨٦تـا٨٨؛ دهقان نـژاد و کجبـاف ، ١٣٨٧: ٢٧تـا٢٩؛ مجدالدیـن ، / ١٣٨٤: ١٣٠تـا١٤١)، آراء سیاسـی (فسـائی ، ١٣٧٩؛ خاتمـی ، ١٣٧٩؛ ١٧٨؛ کامـران و دیگران ، ١٣٩٠: ٤٨تـا٥٢؛ محمـدی ، ١٣٨٧: ٧٤تا٧٧)، دیدگاه های فلسـفی (سـلیمان حشـمت ، ١٣٨٠: ٥٦٦تا٥٧١؛ طه ، ١٣٨٢: ٤٢ تا ٤٧ و شـیخ ، ١٣٨٨: ٥٣تا٥٨؛ ربانی و دیگران ، ١٣٨٥: ٥٨تا٦٩)، روش شناسـی (غـراب ، ١٣٧٦: ٢٣٩تـا٢٥٢؛ احمدونـد، ١٣٨٩: ٩٩تا١٠٥؛ شـریف الدین ، ١٣٨٨: ٧٩تا٩٠؛ واسـعی ، ١٣٨٧: ١٨٢تا١٨٦)، آرائی دربارة تاریخ (سـالاری شـادی و دیگران ، ١٣٨٨: ٧٥) و..."