خلاصة:
مشارکت در دهههای اخیر، جایگاهی مهم در حوزههای گوناگون طراحی و برنامهریزی فضا از جمله برنامهریزی شهری و طراحی منظر به دست آورده است. در عین آنکه رویکرد مشارکتی به واقع رویکردی اساسا سیاسی و عدالتخواهانه است، اما در دو دهة اخیر چرخش الگوهای مشارکتی برنامهریزی و طراحی از مبارزه برای احقاق حقوق مردم، شهروندان و محرومان به سوی مذاکره با دولت و نیز دورشدن آنها از سویههای سیاسی مشارکت، تصمیماتی جدا از ریشههای اجتماعی-سیاسی بحث مشارکت به دنبال داشته که نتایج آن را به هیچ روی نمیتوان عدالتخواهانه دانست. سؤال اینجاست که آیا میتوان الگویی از مشارکت را برای پیوند دوبارة امر سیاسی و ادراک فضا و منظر شهر برساخت؟ این مقاله میکوشد با بررسی برخی نظریات مهم در حوزة طراحی و برنامهریزی مشارکتی و سپس نقد آنها، از یکسو الگویی جدید از مشارکت به نام «الگوی مشارکت فضا-مردم» با توجه به مفهوم سیاسی آن و از سوی دیگر توجه به ویژگیهای ادراکی و ذهنی فضا و منظر شهر مطرح کنیم. در این الگو، مشارکت، گونهای از روابط قدرت در نظر گرفته شده که در آن، فضا نیز در کنار مردم و نهاد قدرت، به کنشگری میپردازد. این الگو از یکسو بر پایة نظریة کنشگر-شبکه1 و از سوی دیگر بر خواست انتقال قدرت از دولت یا نهاد قدرت به مردم، به عنوان هدف پایهای رویکرد مشارکتی استوار است. الگوی مذکور تغییر عناصر ذهنی منظر و مردم را در فرآیند تولید فضا هدف قرار داده، منظر را حاصل مشارکت مردم و فضا برای عقبراندن نهاد قدرت از حوزة سیاستهای فضا میداند. در این الگو معیار ارزیابی کیفیت مشارکت، میزان تأثیر فرآیند مشارکت در تغییر عوامل ذهنی ادراک شهر و کاهش و افزایش سهم مردم یا نهاد قدرت در معادلات قدرت شهری دانسته شده است. در انتها بر این اساس پروژة بابالوزیر در شهر قاهره را به عنوان نمونهای از پروژههای مشارکتی رایج با میدان تحریر به عنوان نمونهای از مشارکتهای حقیقی در مقام مقایسه قرار گرفته است.