خلاصة:
در محاکم کیفری اختصاصی پیش از تأسیس دیوان، در دادگاههای نسل اول؛ یعنی نورنبرگ و توکیو، متأسفانه نهتنها اشارهای به حقوق و حمایتهای بزهدیدگان نشده، بلکه حتی واژۀ «بزهدیده» هم بهچشم نمیخورد. در محاکم نسل دوم؛ یعنی یوگسلاوی سابق، رواندا و سیرالئون، گرچه پیشرفتهایی نسبت به محاکم پیشین در بحث حقوق و مشارکت بزهدیدگان ایجاد شده است، اما بهطور کلی جایگاهی فراتر از شهود کسب نکردهاند. دیوان کیفری بینالمللی تحت تأثیر تحولات و تجارب بهدست آمده از محاکم بینالمللی پیشین، حقوق مشارکتی نسبتا گستردهای برای بزهدیدگان در مراحل مختلف و با اشکال متنوعی درنظر گرفته است. با وجود محدودیتهای بسیار در زمینۀ مشارکت بزهدیدگان، تاکنون رویۀ قضایی دیوان از تفسیر موسع حقوق مشارکتی حمایت کرده است؛ با این حال، این قضات هستند که در خصوص بازههای زمانی، شیوه و میزان مشارکت، تعیینکننده شمرده میشوند.
ملخص الجهاز:
"در محـاکم نسـل دوم ؛ یعنـی یوگسلاوی سابق ، رواندا و سیرا لئون ، گرچه پیشرفت هایی نسبت بـه محـاکم پیشـین در بحث حقوق و مشارکت بزه دیدگان ایجاد شده اسـت ، ولـی همـان طـور کـه گفتـه شـد، تدوین کنندگان اساسنامه های دادگاه هـای اخیـر، چنـدان بـه مشـارکت افـراد بـه عنـوان بزه دیده و اثربخشی مثبت و حضور آنان در رسیدگیها اعتقادی نداشتند و حتـی گـاهی مشارکت را موجب اطالۀ دادرسی، مداخله در حوزة اختیارات دادستانی و انحراف اذهـان قضات دادگاه تلقی میکردند و درنتیجه ، بزه دیده در این محاکم فقط در موقعیت شـاهد، اجازة حضور و ارائۀ مطلب داشت .
در مقـررات ، ساختار و عملکرد دیوان کیفری بین المللی، چـالش هـا و محـدودیت هـای دیگـری بـرای مشارکت وجود دارد که کم وبیش از آن ها انتقاد شده است که مهم ترین آن ها عبـارت انـد از: نخست ، محدود بودن حمایت های مالی برای مشارکت و تأمین هزینه هـای نماینـدگی قانونی بزه دیدگان ؛ دوم ، مشکلات ناشی از ناکافی بودن اطلاع رسانی و توسعۀ آگاهیهـای عمومی و خدمات ؛ سوم ، بهره مند نشدن خود شخص بزه دیده از برخی حقـوق مشـارکتی همچون حق حضور در جلسات غیرعلنی و حق طرح پرسـش از گواهـان ، کارشناسـان و متهمان و انحصار این حقوق به نمایندگان قانونی بزه دیـدگان ؛ چهـارم ، نداشـتن حـق در آغازگری دعـوا و درنهایـت صـراحت نداشـتن حـق تجدیـدنظر خـواهی جـز در زمینـۀ تصمیمات مربوط به جبران خسارت ."