ملخص الجهاز:
"[22] بنابراین ایجاد ارتش جدید در ایران، بهعنوان یک ضرورت تاریخی، بهمنظور استقرار نظم داخلی و امنیت، حفظ تمامیت ارضی، جلوگیری از ادعای ملیتها (خودمختاری) و ایجاد وحدت ملی، نهتنها پاسخ به تمایل نخبگانی بود که پس از جنگ جهانی اول و خروج نیروهای خارجی از ایران خواستار این بودند که یک دولت ملی تامالاختیار ایجاد گردد، بلکه به دلیل تغییر شرایط بینالمللی، دولت انگلیس نیز مایل بود یک دولت مقتدر مرکزی با ارتشی قوی و متمرکز در ایران قدرت را بهدست گیرد.
م، در ماوراء قفقاز، چنان تحت تاثیر قزاقهای روسی که در مقابل او رژه میرفتند، قرار گرفت که اظهار تمایل کرد که نایبالسلطنه قفقاز یگانی مشابه سوارهنظام قزاق در ایران به وجود آورد، و این امر باعث شد شاه کلیه اقداماتی را که قبلا برای اجرای اصلاحات نظامی در نظر داشت، و آنان را جدی نمیگرفت، به یکباره رها کند.
دومانتوویچ (Domantovich)، اولین فرمانده بریگاد ایرانی قفقاز، بر این باور است که این ابتکار عمل شخصا از خود شاه سرزده است، ولی سپهبد امیراحمدی که خود یک افسر قزاق بود و بعدها نیز یکی از امیران ارشد ارتش رضاشاه شد، در خاطرات خود نقل میکند که روسها تعمدا تحسین ناصرالدینشاه را در مورد قزاقها برانگیختند و این تزار روس بود که برای نخستینبار پیشنهاد کرد تا افسران روسی را برای تعلیم سربازان ایرانی در اختیار این کشور قرار دهد.
پس از انقلاب اکتبر افسران روس بریگاد قزاق که ضد انقلاب بودند، خود را در اختیار دولت انگلستان قرار دادند و با وجود اینکه افسران کاملا مورد اعتماد نبودند، ارتش انگلستان که در این تاریخ در شمال ایران حضور داشت، مخارج و سلاحهای لازم برای آنها تامین میکرد تا جنگ علیه نیروهای نهضت جنگل در ایران ادامه یابد."