خلاصة:
طی یک قرن گذشته، شعر و ادبیات کهن فارسی و عربی، با تفکرات تازه و پویای منتقدان و شاعران نوگرا، روحی دو باره یافت و از قالب خشکیده خویش بیرون آمد. نیما یوشیج و نازک ملائکه شاعر عراقی، با خلق ایدههای نقدی تازه در مورد شعر و ادب، نقشی بسیار برجسته در این زمینه ایفا نمودند. نقطهی مشترک دیدگاه نقدی این دو ناقد و شاعر برجسته، تکیه بر میراث گذشته به منظور خلق ادبیاتی نو و متناسب با زندگی امروزی بود، لذا آن دو، هیچ گاه در صدد نفی شعر و ادب قدیم نبودند، بلکه آن را پایه اصلی نظرات نقدی خود به منظور ایجاد دگرگونی در آن قرار دادند. اما در کنار این وجه مشترک، آنها تفاوتهایی نیز با هم داشتند، به طوری که میتوان گفت: دامنهی نوگرایی در دیدگاههای نقدی نیما بسیار عمیقتر و گستردهتر از نازک ملائکه بود، به باور او، شاعر باید زبان کلاسیک را به طور بنیادی متحول نماید و تعابیری نو بیافریند، چنان که خود وی در شعرش در این مسیر حرکت کرد، اما ملائکه در این زمینه با احتیاط بیشتر قدم بر میداشت. او بر این عقیده بود که شاعر نباید قواعد و مقرارت زبان فصیح را در هم بشکند، و بر خلاف هنجارهای معمول زبان، تعبیراتی غریب و تازه پدید آورد. تفاوت دیگر در نظرات نقدی آنها، مربوط به رسالت شاعر و کارکردهای شعر بود. در دیدگاه نقدی نیما، شعر باید در خدمت مردم، دردها و رنجهای آنها باشد، اما ملائکه، دعوت به اجتماعی نمودن شعر را نمیپذیرد وآن را محدود کننده شاعر به شمار میآورد. او غالبا شعر را وسیلهای برای توصیف دغدغههای فردی و پناهگاهی برای بیان غم و رنج درونی شاعر قلمداد میکند. آثار شعری باقیمانده از هر دو شاعر، تحقق عینی دیدگاههای نقدی آنان را نشان میدهد.