ملخص الجهاز:
"با اینهمه، نظریه شناختی رشد اخلاقی که پیاژه آن را صورتبندی کرده است، در کتاب داوری اخلاقی کودکان( 54 ) و نظریة جدیدتر لارنس کولبرگ( 55 ) از نظریههایی هستند که بیشترین تأثیر را بر روانشناسان، عالمان تعلیم و تربیت و حتی فیلسوفان داشتهاند؛ برای نمونه، مطلبی که جان راولز دربارة کودکان در اثر کلاسیک خود، نظریة عدالت( 56 )، میگوید برپایه اثر پیاژه و کولبرگ استوار شده است.
با اینهمه، با جستجوی در آثار این فلاسفه دربارة ذهن و شناخت آدمی و نیز دستورالعملهای تربیتی آنان میشود، دیدگاه خاص ایشان را دربارة کودکی و کودک و شیوههای تربیت و مراحل رشد شناختی و اخلاقی او استنتاج و استنباط کرد.
با اینهمه، چیزی که بسیار جلبنظر میکند این است که هیچیک از محققان تعلیم و تربیت کودک در جهان اسلام به بررسی و بازکاوی فلسفة کودکی از نگاه صدرالمتألهین چنانکه باید و شاید نپرداختهاند و شاید حتی عجیب بنماید که کسی بخواهد دربارة فلسفة کودکی و رشد شناختی و اخلاقی آن از منظر حکمت متعالیه ملاصدرا سخن بگوید.
حقیقت آن است که ملاصدرا با اینکه دربارة کودکی و تعلیم و تربیت کودک، کتاب یا رسالة مستقلی ندارد ولی با اینهمه میشود با اتکا به مبانی حکمت متعالیه او و دیدگاههای نوآورانة او در باب نظریةشناخت و شناختشناسی، دیدگاه محتمل وی را در باب کودکی و چگونگی رشد کودک و مراحل گوناگون او استخراج کرد و بازسازی نمود.
چیزی که در واقع نظریة رشد شناختی (نفسانی) ملاصدرا را از دیگر نظریهها متمایز میسازد این است که نخستین مرحلة رشد در دیدگاه ملاصدرا از بدو تولد نیست بلکه پیش از تولد است؛ یعنی آدمیزاده از زمانی که روح در بدن پدیدار میشود و در مرحلة جنینی است تکامل خود را آغاز میکند."