خلاصة:
محمود سامی بارودی و ملک الشعرای بهار از شاعران نوگرای عصر جدید در مصر و ایران و هر دو مربوط به یک دوره هستند که پرداختن به مسائل اجتماعی از مهمترین ویژگیهای شعر آنان است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، تشابه و تفاوت اندیشههای بارودی و بهار را دربارة انتقاد اجتماعی، مورد بررسی قرار میدهد. از نتایج مهم این پژوهش اینکه شکایت تند و صریح از نفاق و دورویی میان خواص و عوام از اندیشههای مشترک دو شاعر است، ولی در انتقاد از ظلم و ستم حاکمان، زبان بهار گویاتر و گزندهتر از بارودی است و در موضوع بیتفاوتی مردم نسبت به اوضاع جامعه هر دو شاعر از غفلت مردم نسبت به مسائل جاری کشور ابراز نگرانی شدید نموده و آنان را نکوهش کردهاند، با این تفاوت که بارودی به صراحت و بهار غالبا با کنایه در این زمینه سخن گفتهاند. در موضوع اصالتگرایی، بارودی ریشة اصالت را در افتخارات ملی و قومی گذشته میداند، اما بهار اصالت را در علم و عدالتورزی گذشتگان میبیند.
ملخص الجهاز:
"از نتایج مهم این پژوهش اینکه شکایت تند و صـریح از نفـاق و دورویـی میان خواص و عوام از اندیشه های مشترک دو شاعر است ، ولی در انتقاد از ظلم و ستم حاکمان ، زبان بهـار گویـاتر و گزنده تر از بارودی است و در موضوع بیتفاوتی مردم نسبت به اوضاع جامعه هر دو شاعر از غفلت مـردم نسـبت بـه مسائل جاری کشور ابراز نگرانی شدید نموده و آنان را نکوهش کرده اند، با این تفاوت کـه بـارودی بـه صـراحت و بهار غالبا با کنایه در این زمینه سخن گفته اند.
او در تشـویق مـردم بـرای تغییر اوضاع میگوید: ظالمان خانه های شما را ویران کرده و ثروت شما را ربوده انـد، ولـی شـما دسـت روی دست گذاشته و ساکت نشسته اید: ای سفیهان بهر خود هم اندکی غوغـا کنیـد حال خود را دیده ، وا غوثـا و وا ویـلا کنیـد کیسه های خالی خـود را دهیـد آخـر تکـان پس تکانی خورده دزد خویش را پیدا کنید (بهار، ١٣٨٠، ج ١: ٤٠٥) بهار، در تهران در بحبوحۀ جنگ جهانی اول در سال ١٢٩٤ شمسی و هنگامی که اوضاع کشور درهـم و هرکسی سرگرم منافع خود بود، مسمط مستزاد «ای مردم ایران » را سرود و در آن افراد غافـل نسـبت بـه جامعه و سرنوشت خود را به بیعاری متهم کرده و معتقد است که اینان تسلیم هرج و مرج موجود شده و وضعیت به گونه ای گشته است که اگر کشور ویران شود، این قبیل افراد دست به هیچ اقدامی نخواهند زد: گـــر روی زمـــین را همگـــی آب بگیـــرد ای ملــــــــــــت هشــــــــــــیار دانــم کــه شــما را همگــی خــواب بگیــرد ای مــــــــردم بــــــــیکــــــــار ور ایـــن کـــره را دانـــش و آداب بگیـــرد بر این تن بیعار، هرگز نکند کار (همان ، ج ١: ٢٩٩) در سال ١٣٠١ شمسی ، هرج و مـرج قلـم هـا در مطبوعـات و آشـفتگی اوضـاع در مسـائل سیاسـی و اجتماعی و اذیت و آزار وطن دوستان از سوی بیگانگان و عوامل داخلـی آن هـا، سـبب تضـعیف دولـت مرکزی گردید."