خلاصة:
«فکر» یا «نظر» عبارت است از فعل «ذهن » بشری . ذهن از قوای نفـس انـسانی به شمار می آید و غیر از عقل و نفس است . عقـل و ذهـن هـر دو از قـوای نفـس می باشند. هر چیزی که به قوای ذهن و عقـل اسـتناد داده شـود، قابـل اسـتناد بـه نفس نیز هست ؛ خواه قائل به تعدد وجودی قوای نفس باشیم یا قـوای نفـس را از شئونات آن به شمار آوریم . دربارٔە تعریف «فکر» تعبیـرات مختلفـی در میـان محققـان از متکلمـان و حکمـا مشاهده می شود. متکلمان نوعا در تعریف فکر بر لـوازم آن تکیـه کـرده انـد، امـا می توان گفت که حکما بـه نـوعی اتفـاق نظـر دارنـد کـه فکـر عبـارت اسـت از: مجموع دو حرکت از مطالب به مبادی و رجوع از مبادی به مطالب و آن هایی کـه فقط به حرکت دوم اکتفا نموده اند، شاید بدان دلیل بوده است کـه حرکـت دوم ، حرکت نخست را نیز در خود دارد و نیاز بـه ذکـر آن نیـست . علـت اخـتلاف در استناد «فکر» به عقل ، ذهن یا نفس نیز شاید به این دلیل باشد که سمت و سـوی توجه ذهن گاهی به امور غیر مادی است که می شود کار نفس ناطقه ، و گاهی به امور مادی است که می شود کار نفس حیوانی ؛ آن هم نه به ایـن عنـوان کـه فعـل مستقیم نفس حیوانی است ، بلکه بدان جهت است که قوای نفس حیوانی ، نفـس ناطقه را در رسیدن به نتیجه یاری می رسانند.
ملخص الجهاز:
"علامه حلی در شرح الرسالة الشمسیۀ کاتب قزوینی پس از نقل تعریف وی در مورد فکر که می گوید: «النظر الذی هو الفکر: بأنه ترتیب أمور معلومة ، لتؤدی إلی مجهول » (حلی ، ١۴١٢: ١٨۶) (نظر و فکر عبارت است از سازمان دهی اموری که برای انسان معلـوم است جهت رسیدن به یک امر نامعلوم )، چنین توضـیح مـی دهـد کـه تعریـف صـاحب شمسیه از فکر هم شامل امور ذهنی و هم امور خارجی می شود، چون فکر در همۀ ایـن موارد واقع می شود.
البته در مواردی در تعریف ابن سینا از «فکر» ابهامی وجود دارد و آن این است کـه آیا فکر، وظیفۀ نفس حیوانی است که ریشه در جسم انـسان دارد و بـا مـرگ آن از بـین می رود یا وظیفۀ نفس ناطقه است که امری غیر مادی و فناناپذیر اسـت ؟ از تعریفـی کـه در برهان الشفاء از فکر صورت گرفته است بـه روشـنی بـه دسـت مـیآیـد کـه فکـر از وظایف ذهن است که به نوبۀ خود یکی از قوای نفس به شمار میآیـد (الـشفاء (المنطـق )، ١۴٠۴: ٢۵٩.
بنابراین می توان گفت که هرچند ابن سینا به صراحت بیان نکرده است کـه «فکـر» کار نفـس ناطقـه اسـت یـا نفـس حیـوانی ، ایـن امـر باعـث وجـود ابهـام در سـخن وی نمی شود؛ زیرا فکر حقیقتا به نفس ناطقه مربوط می شود و قوای نفس حیـوانی هـم اگـر در آن دخالت داشته باشد به عنوان آلات و ابزاری به شمار میآیند که نـسبت بـه نفـس ناطقه «معد» محسوب می شوند، نه اینکه فکر حقیقتا کـار قـوای نفـس حیـوانی باشـد."