خلاصة:
در میان حکیمان اسلامی تصویر آرمان شهر سابقه ی بسیار دیرینه دارد. «ابونصر فارابی » که او را «معلم ثانی » خوانده اند شهری آرمانی تصویر می کند که به «مدینه ی فاضله » معروف است ؛ غربی ها هم تحت عنوان «شهر خدا» از آن یاد کرده اند. «علامه اقبال لاهوری » نیز شهری را به تصویر کشیده و آن را «مرغدین » نام نهاده و سپس توصیف کرده است . نکته جالبی که در توصیف نامه ی وی دیده می شود، توجه او به مساله محیط زیست طبیعی است که کاملا برگرفته از آموزه های اسلامی ـ قرآنی و دانش الهیاتی اوست . مقاله ی حاضر به برداشت وی و مقایسه آن با نگاه برخی فلاسفه ی مغرب زمین که از نظر تاریخی معاصر وی بوده اند می پردازد تا معلوم شود دو نگاه دینی و غیردینی به طبیعت چگونه است .
ملخص الجهاز:
"٤. غرور علم زدگی به زعم اقبال ، آنچه در ادوار پایانی قرون وسطا غرب را به حرکت درآورد و نهضت های فکری و فرهنگی دوره ی رنسانس و اصلاح کلیسا را به وجود آورد ورود جهان بینی و تفکر علمی اسلام به غرب بود ولی مسلمانان خود به علل گوناگون دچار رخوت و رکود فکری شدند و در طی سده های گذشته از حرکت بازماندند، در صورتی که غرب به حرکت خود ادامه داد و موانع رشد و ترقی را از پیش راه برداشت اما از سوی دیگر غرب با وجود پیشرفت های علمی و نجات از جهل کلیسایی ، در سایه ی دستاوردهای علمی مبتلا به چنان غروری شد که به تخریب محیط زیست طبیعی خویش دست یازید و جهان را با تولیدات خویش ، یعنی ماشین ها برای خود «تیره » ساخت .
تأثیر نظریه ی «نیروی حیاتی » و «تحول خلاقه »ی «برگسن »، «ابرمرد» «نیچه »، «اراده ی معطوف به حیات » «شوپنهاور» و «من فعال » «فیشته » را در افکار و آثار او به روشنی می توان بازشناخت ولی باید توجه داشت که نظریه های «خودی »، «تسخیر فطرت »، «تغییر طبیعت » و بالاخره شهر آرمانی «مرغدین » و سایر عناصر اصلی فکر اقبال گرچه از جهاتی شباهت هایی با نظریات فلاسفه ی یاد شده دارد و طبعا چنان که گفته شد تأثیرات فراوان از آن ها پذیرفته است اساسشان دریافت های خود او از مسایل و موضوعات فکری و اجتماعی زمان و حاصل مطالعات در اوضاع و احوال تاریخی جاری در شرق و غرب بوده است ."