ملخص الجهاز:
"گاهی هم آن خطکش نامهربان بر انگشتانی فرود میآمد و نهتنها ناخنهای دراز را کوتاه نمیکرد بلکه تاولی در کنار آنها ایجاد مینمود و چه سرنوشت بدی در انتظار کسانی بود که از این دالان سخت عبور نمیکردند.
سالها قبل در روستای زادگاهم در همان مدرسهای که سالیان درازی درس خوانده بودم و هر روز صبح مدیر ناخنهای دست و موهای سرمان را با دقت نظاره میکرد، مدیر شدم.
یک روز مادرم گفت: «پسرم، حقیقت دارد که در مدرسه بچههای مردم را کتک میزنی؟ گفتم: «مادر، بعضی اوقات این کار را میکنم.
به جای اینکه امکانی فراهم کنیم تا به بچههایی که به هر دلیل، به بهداشت خود توجهی ندارند آموزشهای لازم و امکانات کافی بدهیم، فقط به تنبیه بدنی و جریمهکردن هر روز آنها فکر میکردیم؛ کاری که هیچ وقت نتیجة مثبتی نداشت ولی مادر بیسواد من که عمری را در کنار آتش هیزم به پخت نان سپری کرده بود، چه خوب و زیبا ظرافتهای تعلیموتربیت را میدانست."