خلاصة:
عبدالکریم سروش در این مقاله با ارائه احترام به روح اراسموس، که او را معلم مدارا و کثرتگرایی دانسته و از بنیاد اراسموس به خاطر جایزه سال 2004 که به آقای سروش دادهاند، تقدیر کرده است. وی از وزارت ارشاد به خاطر افزون مقدمهای بر یکی از کتب او به شدت انتقاد کرده و سپس به بیان اهمیت مدارا با دشمنان اشاره نمودهاند. ایشان در این راستا به برخی از اشعار حافظ و مولوی استناد کرده است. متن حاضر صورت جرح و تعدیل شده برای بنیاد اراسموس است. وی در این مقاله با نفی عصمت و حقانیت مطلق از همه انسانها حتی انبیا علیهمالسلام و خطا کار شمردن همگان معتقد شده است که هیچ کس بینای مطلق نیست و همه نیمه بینایان و نیمهآگاهانی هستیم که نیازمند دستگیری از یکدیگریم. همچنین وی سکولاریسم فلسفی را، نتیجه تحدید حدود و تعیین دایره تصرف اراده الاهی دانسته و سکولاریسم سیاسی را، فرزند مشروع سکولاریسم فلسفی معرفی کرده است.
ملخص الجهاز:
"حافظ هم که در جامعهای دینی و پر از آموزههای صوفیانه میزیست، گو اینکه ناقد جدی این جامعه بود، با چنین اندیشه جبرباورانهای هم داستان بود و آشکارا میگفت: نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت؟ نه من از پرده تقوا به در افتادم و بس پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت یعنی حافظ هم گنهکاری و لغزشپذیری خود را به منزله یکی از فرزندان آدم لغزش کار، میپذیرفت و هم لغزش و گناه را موجب دوری از رحمت و محرومیت از فیض نمیدانست و میگفت نیکان و بدان، آناناند که قلم ازلی، پیشاپیش، رقم سعادت و شقاوت را بر زندگی شان کشیده است.
لذا اگر انسان به خود اجازه دهد که به هر بهانهای حتی به خاطر مدارا از یکی از حدود مذکور کوتاهی کند و از حق کنار رود و به باطل میل کند و مذهب ظالمان و بیدینان را برگزیند و یا تبلیغ و ترویج نماید، دیگر نام آن مدارا نیست بلکه «مداهنه» است که عقل و شرع به شدت از آن نهی میکنند.
لذا وقتی از امام صادق علیهالسلام پرسیدند که عقل چیست؟ حضرت فرمود: «العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان»، «عقل چیزی است که به وسیله آن خدا عبادت و بندگی میشود و بهشتها با آن بدست میآید» لذا قوام پرستش خدا عقل است و انبیا نیز برای روشن کردن این چراغ الاهی آمدهاند کما اینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه اول نهج البلاغه آنرا هدف بعثت پیامبران ذکر کرده است: «لیثیروا دفائن العقول»."