خلاصة:
در نظریه کارل گوستاو یونگ، روانشناس سوئیسی، آنیما، کهن الگویی است که عبارت است از ته نشست همه تجارب از زن در میزاث روانی یک مرد؛ از گذشته ای بس دور و دراز می آید و در ناخودآگاه روان مردان به یادگار مانده است. به عبارت دیگر، مظهر طبیعت زنانه و روح مونث مردان است؛ کهن الگویی است که هم نمود مثبت دارد و هم منفی. این مقاله بر آن است تا با برشمردن خصوصیات این کهن الگو و تاثیرات مثبت و منفی آن، اشعار مهدی سهیلی را مورد کند و کاو قرار دهد و نشان دهد او تا چه حد، تحت تاثیر مادینه جان خود یا همان آنیما بوده است، این مقاله، توصیفی- تجلیلی است و اطلاعات آن به روش کتابخانه ای گردآوری شده است.
ملخص الجهاز:
بررسي کهن الگوي « آنيما » در اشعار مهدي سهيلي( علمي – پژوهشي ) دکتر محمدصادق بصيري دانشيار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد باهنر کرمان وجيهه زماني دانشجوي کارشناسي ارشد زبان وادبيات فارسي دانشگاه شهيد باهنر کرمان چکيده در نظريۀ کارل گوستاو يونگ ،روانشناس سوئيسي، آنيما، کهن الگويي است که عبارت است از ته نشست همۀ تجارب از زن در ميراث رواني يک مرد؛ از گذشته اي بس دور و دراز ميآيد و در ناخودآگاه روان مردان به يادگار مانده است .
اين مقاله برآن است تا با برشمردن خصوصيات اين کهن الگو و تأثيرات مثبت و منفي آن ، اشعار مهدي سهيلي را مورد کند وکاو قرار دهد و نشان دهد او تا چه حد، تحت تأثير مادينۀ جان خود يا همان آنيما بوده است .
» (شايگان فر،١٣٨٠ :١٣٧) يونگ ، جايگاه اين نمادهاي مشترک و عوامل موروثي باسـتاني را "ناخودآگـاه جمعـي بشر" دانست و در کتاب "روان شناسي و تعلـيم و تربيـت " خـود نوشـت : «در روان آدمـي، قشري از ناخودآگاه وجود دارد که درست مانند روان باستاني انسان کـه اسـاطير، از آن بـه وجود آمده است عمل ميکند.
»(يونگ ،١٣٨٣: ٢٧٠) من آن درخت غريبم که يک جوانه ندارم کويرزادم و از برگ گل ، نشـانه ندارم AGSمMنم ORچوNمرغ گريزان دشت ، در دل شب ها ز هيچ سوي نشانـــي ز آشيـانه ندارم سرم به زير پر غربت است و پاي به زنجيـر براي نغمۀ مستانـــه اي بهــــانه ندارم (لحظه ها و صحنه ها:١٧٨) و نيز شايد سهيلي در توبه نامۀ خود( درمقدمۀ کتاب لحظه هـا و صـحنه هـا ) تحـت تـأثير آنيماي منفي خود است که خود را "هيچ " فرض ميکند و مينويسد: اي همه مهتران و از من بهتران !