خلاصة:
اوحدالدین کرمانی از نظر زمانی نزدیک ترین فرد به ابن عربی و دوست هم سن او شناخته میشود. در تذکره ها و مناقب اوحدالدین به روابط صمیمانه بین این دو تن و ملاقات بین آن ها در شهرهای قونیه ، قاهره و دمشق اشاره شده است . این صمیمیت تا حدی بوده که ابن عربی تربیت باطنی صدرالدین قونوی را به اوحدالدین سپرده است . علاوه بر این ، شیخ اکبر در فتوحات مکیه از اوحدالدین نام میبرد و مطالبی را که از زبان او شنیده است ، شرح میدهد. همچنین در رباعیات اوحدالدین کرمانی مفاهیم وحدت وجودی با تصریح لفظ وجود یافت میشود که لحنی عاشقانه دارد و موید تاثیرپذیری وی از شیخ اکبر است . مفاهیم اعیان ثابته و انسان کامل نیز از طریق زبان عرفان عاشقانه و تفکر جمال پرستی در رباعیات اوحدالدین به وضوح تبیین شده است . در این مقاله در نظر داریم تا بر اساس شواهد تاریخی و استناد به اشعار اوحدالدین اثبات کنیم که وی از نخستین شاعران فارسی زبان است که تحت تاثیر اندیشه های ابن عربی قرارگرفته و حتی پیش از قونوی و حلقه اش ، رنگ اندیشه وحدت وجودی ابن عربیوار را توام با عرفان عاشقانه به شعر فارسی بخشیده است .
ملخص الجهاز:
"اوحدالدین کرمانی که با ابن عربی رابطۀ نزدیکی داشته و در عرفان ایرانی نیز پرورش یافته است ، هم از مشایخ عرفان عاشقانۀ ایرانی نظیر احمد غزالی تأثیر پذیرفته و هم از اندیشه های شیخ اکبر الهام گرفته است ؛ بنابراین ، مفهوم تساوی خلق و حق در لسان او با رنگی عاشقانه ، اما با تصریح در حوزة وجودی مطرح میشود: تــا ظــن نبــری کــه هســت ایــن رشــته دوتــو یکتاســت خــود اصـــل و فــرع و بنگــر نیکـــو ایــن اوســت کــه پیداســت بــه مــن لــیکن او شــک نیســت کــه ایــن جملــه مــنم نیــک بــدو (کرمانی، ١٣٦٦ ش : ١٤١) پیــدا و نهــان و شــادی و غــم همــه اوســت بنیــاد وجــود، سســت و محکــم همــه اوســت خـــواهی کـــه چـــو خورشـــید ببینـــی او را دربنـــد ز خـــود دیـــده و عـــالم همـــه اوســـت (همان : ١٠٠) آن چیست ز هستی به جهـان در کـه جـز اوسـت یا کیست نه نیسـت لطفـش از دشـمن و دوسـت انـــدر ره معرفـــت تـــو بـــی چشـــم کســـی تــو گــم شــده ای وگرنــه عــالم همــه اوســت (همان : ٢٤٤) مــــن گرچــــه ســــزای راه درگــــاه نــــیم جـــــز بـــــر در ســـــایۀ هـــــو الله نـــــیم چــون مــن تــوام و تــو مــن ، تــوام راه نمــای تــــو آگهــــی از مــــن و مــــن آگــــاه نــــیم (همان : ١٠١) در دایــــــرة وجــــــود موجــــــود تــــــویی مقصــــود نگویمــــت کــــه معبــــود تــــویی (همان : ١٠٠) میبینیم که اوحدالدین در رباعیات مذکور با آوردن لفظ «وجود» و «هستی» و حق خواندن آن ، مخلوق و خالق را دو روی یک سکه دانسته است ."