خلاصة:
کاربرد استعارههای گسترده و گوناگون در متون عرفانی موجب شده است که دیدگاههای نوی پیشروی مخاطب باز شود و فهم افراد در باب عالم معانی گسترش یابد. در واقع، استعاره به سبب عملکرد تداعیگری-اش در متون عرفانی به تسهیل شماری از تجارب نو کمک میکند؛ تجاربی که از دایرۀ تجربۀ مستقیم فرد خارج است. این پژوهش بر اساس دیدگاههای لیکاف و جانسون، دو نظریهپرداز معنیشناسی شناختگرا، انجام شده است. این دو نظریهپرداز بر این باورند که استدلال و مفهومسازی بستگی لاینفک با ویژگیهای فیزیکی و محیطی دارند. در اشعار مولوی مجموع مفهومسازیها و استدلالها با توجه به قابلیتهای بیولوژیکی و تجربه-های جسمانی و اجتماعی انسان طرح شده است. شبکهای از روابط استعاری در نظام شناختی مولوی وجود دارد که به شکل «زنجیرهای» از زمان نطفه بستن و تشکیل جنین در رحم آغاز و تا فطام کودک ادامه می-یابد. افزون بر این، بارداری مریم(س) و زایش عیسی(ع)، یکی از پرکاربردترین استعارهها برای تبیین معانی و معارف مولوی از جمله «وحدت اولیا» است. همچنین در درون این شبکه، مولوی از رابطۀ «مادر و کودک» برای تبیین و تفهیم رابطۀ «خداوند و انسان» استفاده میکند. در این مقاله، برای رسیدن به نتیجۀ بهتر، پیوندهای مادر و همۀ تصویرهای مرتبط با آن (از جمله پستان و شیر) تحلیل، و در صورت لزوم به ابیات مثنوی نیز استناد شده است. مولوی توانسته است در زبان هنری خود، مراحل سیر و سلوک و احوال روحانی را با طبیعیترین تجربههای فیزیکی انسان، یعنی مراحل رشد وی، تبیین کند.
ملخص الجهاز:
بررسی معناشناختی استعارههای چندشبکهای «مادر و طفل» در دیوان شمس (از نطفه بستن تا فطام) طاهره کریمی* دانشآموختۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا چکیده کاربرد استعارههای گسترده و گوناگون در متون عرفانی موجب شده است افقهایی نو پیش روی مخاطب باز شوند و فهم افراد دربارۀ عالم معانی گسترش یابد.
بارداری حضرت مریم(س) و زایش حضرت عیسی(ع)، یکی از پرکاربردترین استعارهها برای تبیین معانی و معارف مورد نظر مولوی و ازجمله مسئلۀ وحدت اولیاست؛ همچنین در این شبکه، مولانا از رابطۀ مادر و کودک، برای تبیین و تفهیم رابطۀ خداوند متعال و انسان استفاده کرده است.
رسالهای نیز باعنوان بررسی نظامهای استعاری عشق در پنج متن عرفانی براساس نظریۀ استعارۀ شناختی (هاشمی، 1392) در دانشگاه فردوسی مشهد دفاع شده و در آن، مؤلف دیدگاههای هستیشناسانۀ صوفیه دربارۀ مفهوم محبت و استعارههای مفهومی عشق از قرن دوم تا قرن هشتم هجری قمری را بررسی و تحلیل کرده است؛ از این رساله، مقالهای باعنوان «زنجیرههای استعاری محبت در تصوف» (1392) استخراج و در مجلۀ نقد ادبی چاپ شده است.
مولانا این استعاره را برای تبیین مسئلۀ اتصال مستقیم به خدا و فراغت از دیگر واسطهها بهکار برده و سروده است: حیثما کنتم فولوا شطرههر زمان نقشی کنی در مغز ماهمچو موسی کم خوریم از دایه شیر با زجاجۀ دل پری خوان توییمما صحیفۀ خط و عنوان توییمزانکه مست شیر و پستان توییم (مولوی، 1363: 4/ 17528-17530) استعارهها عموما براساس تشابه شکل نمیگیرند؛ بلکه برمبنای زمینههای تجربههای محیطی میان دو حوزۀ مفهومی متفاوت پدید میآیند (Lakoff & Johnson, 1980: 244).