خلاصة:
شیخ اوحداالدین حامد بن ابوالفخر کرمانی (635-561) از شعرا و صوفیان مشهور قرن هفتم هجری میباشد که به دلیل بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، خاستگاه اصلی خود کرمان را به قصد بغداد ترک نمود. آغاز دوره فترت سلاجقه کرمان مصادف با حیات کودکی و نوجوانی این شاعر صوفی است که به دنبال مرگ طغرل بن محمد و درگیریهای داخلی بین شاهزادگان رخ داد. البته متعاقب این بحران داخلی، حمله خارجی غزها نیز موجب تشدید بحران داخلی و در نهایت منجر به سقوط این خاندان ترک در کرمان شد. در واقع بروز بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شرایط حیات را آنچنان طاقتفرسا نمود که طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعه مجبور به جلای وطن شدند. لذا اوحدالدین کرمانی از جمله این افراد بود که در 16 سالگی موطن خود را ترک کرد. در مورد نسب اوحدالدین کرمانی اقوال متفاوتی از سوی مناقب نامه وی و به تبع آن برخی منابع ارایه شده است. مولف مناقب نامه خواسته و ناخواسته با انتساب وی به خاندان سلاجقه کرمان به نوعی اقدام به مجعول نمودن نسب این صوفی بزرگ نموده است. در این راستا، برخی آثار نیز بدون دقت نظر در این موضوع و با تکیه بر مستندات بیاساس نسبت به اثبات این مساله اهتمام نمودهاند. در رابطه با این صوفی و شاعر بزرگ دو مساله مطرح است: اول این که وی به چه دلیل مجبور به مهاجرت از کرمان شد؟ دوم این که آیا وی واقعا به لحاظ نسبی میتواند به خاندان سلاجقه کرمان و ترک منتسب باشد یا خیر؟ برای پاسخگویی به دلایل خروج شیخ اوحدالدین از کرمان، با تکیه بر منابع آن عصر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان اساسیترین عامل خروج این صوفی بزرگ، مورد بررسی و نقد قرار گرفته شده است. از سوی دیگر در رابطه با مساله انتساب وی به خاندان سلجوقی نیز با استناد به منابع دست اول به رد این ادعای بی اساس پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
"در رابطه با این صوفی و شاعر بزرگ دو مسأله مطرح است : اول این که وی به چه دلیل مجبور بـه / مهاجرت از کرمان شد؟ دوم این که آیا وی واقعا به لحاظ نسبی میتواند به خاندان سلاجقه کرمـان و ترک منتسب باشد یا خیر؟ برای پاسخگویی به دلایل خروج شیخ اوحدالدین از کرمان ، با تکیه بر منـابع آن عصـر اوضـاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان اساسیترین عامل خروج این صوفی بزرگ ، مـورد بررسـی و نقد قرار گرفته شده است .
در اصل با تأمل در اوضاع سیاسـی، اجتمـاعی و اقتصـادی کرمـان ، مبـرهن اسـت کـه مهاجرت اوحدالدین ادامه همان مهاجرت هایی است که مردم این دیار مقـارن دوره فتـرت و حمله غزها و در اثنای بحران های سیاسی- اجتماعی و اقتصادی مجبور بـه فـرار از کرمـان شده بودند.
حتی در این راستا مؤلف مناقب نیز علیرغم برخی خطاها، قضـیه حملـه غزهـا را عامل مهاجرت اوحدالدین ذکر کرده بود و حتی خود وی نیز در قطعه ای از رباعی، به نـوعی وضعیت بحرانی کرمان و نارضایتیش را نسبت به شاهان کرمان بیان کرده است که میتواند اشاره ضمنی بر بحران مذکور باشد: «دردیست اجل که نیست درمان او را بر شاه و وزیر هست فرمان او را شاهی که بحکم دوش کرمان میخورد امروز همی خورند کرمان او را» (Evhadüddin Kirmanî, 1999: 83) البته حرکت اوحدالدین از بغداد به آناتولی به عنوان یک موضوع مهم ، به دلیل بیارتبـاط بودن با موضوع این بحث و پرهیز از اطاله کلام ، در مقاله ای جداگانه مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت ."