ملخص الجهاز:
"همانطور که در ابتدا گفتیم، ظهور انقلابهای عربی و موفقیتهای مردمی در ابتدای آن،ضربهای بزرگ بر اندیشه مبتنی بر فهم خشونت بار برای ایجاد تغییر وارد کرد، و این روند منجر به در تنگنا قرارگرفتن مواضع فکری و ایدئولژیک سازمان القاعده و سازمانهای مرتبط با آن شد، تا جایی که بسیاری از شاهدان این صحنه بشارت افول دوران القاعده را میدادند، ولی تحولات سوریه، به القاعده و سازمانهای مرتبط با آن از جمله جبهه النصره جایگاه و موقیعتی جدید و ویژه داد و آنها را به سمت همسان سازی محیطی با هدف ورود به منازعات مسلحانه و سوار شدن بر موج تحولات و تلاش برای مصادره به مطلوب کردن آن، سوق داد.
بغدادی مسافتها را کوتاه کرد و خلافت را برای آنها آشکار ساخت و بعد از دستاوردهای سازمان در عراق و سیطره بر موصل در دهم ژوئن سال 2014، داعش در قلبهای جهادیهای منطقه جذاب تر شد و جبهه النصره که نمونه مقابل آن بود نیز مانند داعش به سمت شیوههای افراطی تمایل پیدا کرد و به عبارت دیگر نتوانست در برابر تمایلات اعضای مهاجر خود مقاومت کند و آنها را به سمت اجرای مدل خود سوق دهد.
از جمله این انتقادات،علیه اقدامات طایفهای بود که در دهه اخیر به طور گسترده در جوامع عربی زادگاه این جنگجویان، نسبت به آن نهی میشد؛ حال آنکه داعش از زمان نمایش تفاوتهای عملی خود نسبت به القاعده (سال 2005 و بعد از آن)بر مبنای طایفهای شکلگرفت؛پس از ایجاد اختلاف بین زرقاوی و بن لادن، در جدال معروفی که زرقاوی به جنگ با شیعیان موجود در کشور سوق پیدا کرد،روز تأسیس خلافت توسط داعش نیز همین رویه در پیشگرفته شد و هر کس که فیلمهای ویدئویی و سخنان سازمان را مشاهده کند، درمییابد تمرکز آنها بر انتقام طایفهای است و تقریبا هیچ سخنی از مقابله علیه استبداد و یا آزادی مردم وجود ندارد."