ملخص الجهاز:
"گرچه بعد از آغاز جنگ سوریه و ظهور داعش از «افغانستان جدیدی در قلب جهان عرب» سخن به میان آمده و به «افغانستانیزه شدن» عراق و شامات اذعان شده است، حال باید دید آیا سونامی افراطگرایی دوباره از جهان عرب به افغانستان بازخواهد گشت؟ آیا گروههای افراطگرای این منطقه که در مقاطعی الگوی جنگجویان عرب بودهاند، حاضرند زیر پرچم «خلافت داعش» قرار گیرند؟ اکنون سؤال اصلی این است که «آیا بسترها و مؤلفههای لازم برای انتشار پدیده «داعش» در افغانستان مهیاست؟ با توجه به ابهامات موجود، پاسخ به این سؤال مشکل و پرچالش است، اما در این پژوهش سعی شده با بهرهگیری از «نظریه انتشار»، این فرضیه که «قابلیتهای ژئوپلیتیکی، ایدئولوژیکی و استراتژیک افغانستان، بستر مساعدی برای حضور داعش و گروههای وابسته به آن، در این سرزمین فراهم کرده است» مورد ارزیابی قرار گیرد.
داعش علاوه بر این که طبق برخی آمارها توانسته حدود چهار هزار نفر از اتباع آسیای مرکزی را به صفوف خود در عراق و سوریه جذب کند، به سبب تنوعپذیری و انعطافهای لازم این ظرفیت را دارد که شبهنظامیان اتباع آسیای مرکزی را در مرزهای صدها ازبک با خانوادههایشان در مناطقی از این ولایات مستقر شده و مراکز آموزش نظامی را در نقاطی چون «دشت لیلی» و «دشت بایغور» ولایت جوزجان، فرمانداریهای «المار» و «قیصار» ولایت فاریاب، فرمانداری «کوهستانات» ولایت سرپل و فرمانداریهای «چهار دره» و «دشت ارچی» ولایت قندوز ایجاد کردهاند.
به نظر میرسد، «افغانستان» برای داعش به عنوان یک «هدف غایی» تعریف نشده بلکه هدفگذاری داعش تبدیل بخشهایی از قلمرو این کشور به «کانون ثانویه انتشار» است که در این صورت، «مقاصد» بعدی انتشار و انتقال داعش، مناطق پیرامونی افغانستان یعنی مرزهای شرقی ایران، آسیای مرکزی (روسیه) و سینکیانگ چین خواهد بود."