خلاصة:
پرسش اصلی این تحقیق این است: آیا می توان صفات الهی را با استفاده از برهان نظم اثبات کرد؟ درباره میزان دلالت برهان نظم بر وجود خداوند باید گفت: این برهان از طریق وجود نظم در عالم وجود ناظم را اثبات می کند. افزون بر این، این برهان با تمسک به وحدت رویه مشهود در سراسر عالم، توحید ناظم عالم را نیز اثبات می کند. این برهان علم الهی را اثبات می کند، اما، از اثبات علم ذاتی عاجز است، زیرا اثبات صفت علم به وسیله برهان نظم متوقف بر تحقق متعلق علم در خارج است که در آن صورت، صفت مذکور از جمله صفات فعل و خارج از ذات خواهد بود. همچنین، برهان نظم از اثبات علم و قدرت نامتناهی نیز عاجز است، چون معلول آیینه علت خود است و معلول در هر حدی از عظمت باشد، در نهایت، معلول و محدود است و نمی تواند بر علت نامتناهی خود دلالت کند.
The main question dealt with in the present article is how far one can appeal to design argument in order to prove attributes of God. No doubt، this argument is significant in demonstrating the existence of a designer. In addition on the basis of the unity of order beheld throughout the universe one can use it to prove the oneness of designer. It can also demonstrate God’s knowledge though it is not proof for Essential knowledge of God، since presupposes extra-mental realization of that attribute in which case it will be regarded as Attribute of Act and additional to the Essence. Moreover، this argument fails to demonstrate infinity of power and knowledge، for it is the mirror of its cause and however great it is، in last analysis it is limited and finite and cannot show infinite cause.
ملخص الجهاز:
"اما نمیتوان با برایان دیویس همنظر بود و دست و پنجه نرم کردن با این اشکال را ـ که علت نظم جهان بالضروره موجودات جهان را بهوجودنمیآورد ـ تهدیدی بر یگانگی خداوند بدانیم، چون اگر نظم موجود دارای یک وحدت رویه باشد بهناچار، باید از علت واحده ناشی شده باشد، همانطور که بیان سویینبرن نیز همین استنباط را تأیید میکند، آنجا که میگوید: «چرا این خدایان دارای این قدرت و توانایی خاص هستند و چه چیزی آنها را وامیدارد که چنین همکاری نزدیکی با یکدیگر داشته باشند که بهوضوح دارند.
با توجه به هماهنگی و انسجام انکار ناپذیری که بر همۀ پدیدههای عالم هستی حکمفرماست، اگر فرض شود که پروردگار آسمان و زمین بیش از یکی است و گمان شود که جهان و انسان و ربط بین این دو را چندین مدبر تدبیر میکنند، حتما باید خدایان مدبر و ارباب مدیر در ذات و وجود خود مستقل از یکدیگر باشند، تا با خدا بودن آنها سازگار باشد، و نیز باید آنها در حقیقت و جوهر ذات با هم متفاوت باشند، چون اگر همه دارای یک حقیقت باشند نیازی به تکرار فرد و تعدد شخص نیست، چراکه هر تدبیری که از فرد دوم ساخته است از فرد اول نیز ساخته است؛ قرآن با مشرکانی سخن میگوید که به خدایان گوناگون معتقد بودند و آنان را از لحاظ جوهر ذات با یکدیگر متفاوت میدانستند."