خلاصة:
از مکاتب فلسفی که امروزه در عالم هنر و ادبیات نقش بهسزایی ایفا کرده اگزیستانسیالیسم است، گرچه بخشی از آن را تحت عنوان «فلسفهی وجود» در فرهنگ اسلامی نیز میتوان مشاهده کرد. از آنجا که شاعران و نویسندگان معاصر ناگزیر از آشنایی با مکاتب ادبی، فکری و هنری هستند، سهم اندیشهی وجودی و مؤلفههای شاخص آن را در ادبیات معاصر جهان نمیتوان نادیده گرفت. شفیعی کدکنی و أدونیس ضمن آگاهی از ادبیات غرب و توجه به نهضت ترجمه کوشیدهاند تا اندیشههای فلسفی جدید را به شعر درآمیزند. از این روی، نگارندگان برآنند تا ضمن تبیین مؤلفههای اگزیستانسیالیسم (وجودگرایی، انسانمحوری، آزادی، اخلاق وضعیتی، زمان وجودی) و تحلیل آنها در سرودههای این دو شاعر، هم تأثیر فلسفه را بر شعر شاعران مدنظر نشان دهند و هم بر این امر تاکید کنند که درک شعر معاصر بدون توجه به اندیشههای فلسفی به درستی میسر نمیشود. در سرودههای شفیعی و أدونیس تفاوتهای اساسی نیز در اندیشهی وجودی به چشم میخورد که این امر به گرایشهای مختلف(الهی و الحادی) این مکتب مربوط میشود.
ملخص الجهاز:
"اگزیستانسیالیسم ، شعر معاصر، فلسفه ، ادبیات تطبیقی، شفیعی کدکنی، ادونیس ١ ١- مقدمه تأثیر مکاتب ادبی، هنری و فکری جدید در آثار ادبی جهان ، به حدی است که محققان برای درک و دریافت معنای صـــحیح اشـــعار و متون ادبی ناگزیر از شـــناخت این مکاتب و آرا و همچنین ، تأثیر چهره های مربوط به آن اند که خود پژوهشـی مسـتقل را در این زمینه میطلبد.
به تعبیر مارسـل (Gabriel Marcel)، این همان درک درونی حضـور از طریق عشـق اســت که از همۀ اثبات های ممکن بینهایت فراتر میرود؛ آنجا که أدونیس میگوید: لســت إلا نهرا/ حاضنا لؤلؤه الشعر/ و إلا حلما (أدونیس ،٢٤١:١٩٨٨) (2) و شفیعی کدکنی، این راه پرفرازونشیب را با «شعر» برای خود هموار کرده است : راســتی زندان ســرایی بود آفاق وجود/ گر چراغ شــعر روشــن ، در شــب تارم نبود (شــفیعی کدکنی،٣٩٦:١٣٧٦) نگاه شفیعی به هستی، از چشم اندازی نظام منداست .
أدونیس متأثر از همین اندیشه ، انسان را خالق و ناظم جهان میداند: رافعا بیرق الأفول / هادما کل دار/ هوذا یرفض الإمامۀ/ تارکا یأسه علامۀ/ فوق وجه الفصول (أدونیس ،١٥٨:١٩٩٦) (7) ســـارتر نیز معتقد اســـت که تا وقتی در زندگی روزمره غوطه وریم ، در آرامشـــی کاذب به سرمیبریم اما اگر یقظه ای واقعی اتفاق بیفتد و ناگهان از این غفلت برخیزیم (همان طور که در رمان تهوع نشــان میدهد) و با خود و با جهان چنان که هســت مواجه شــویم ، رنج واقعی آغاز میشــود."