خلاصة:
یکی از مباحث علوم قرآنی که توسط عالمان این علم مورد توجه قرار گرفته موضوع مجمل و مبین در قرآن کریم است. جلال الدین سیوطی درکتاب الإتقان فی علوم القرآن فصلی با عنوان « فی مجمله و مبینه » دارد و در آن فصل آیاتی که از نظر او دارای اجمال هستند را برشمرده و معانی مختلف مترتب بر آن آیات را بیان کرده است . او اسبابی مانند اشتراک لفظی ، حذف ، غرابت و... را برای اجمال برمی شمارد و آیاتی را به عنوان مثال بیان می کند. به نظر می رسد در تفسیر المیزان، با بررسی آیاتی که سیوطی آن ها را دارای اجمال برشمرده است، علامه طباطبایی در بیشتر موارد ، آن آیات را با توضیح و توجه به سیاق از شکل مجمل خارج کرده است. البته در برخی آیات که طبق نظر سیوطی مجمل هستند ، علامه طباطبایی اظهار نظر صریح یا خاصی نداشته و تنها به بیان وجوه مختلف معنایی آیه پرداخته است . این مقاله کوشیده است با بررسی اسباب اجمال در آیاتی که در اتقان آمده و نیز پرداختن به روایات کتاب الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ، دیدگاه سیوطی درباره اسباب اجمال را مورد مطالعه قرار داده است و با مراجعه به کتب مختلف علوم قرآنی و نیز تفسیر المیزان ، اجمال درآن آیات را تحلیل و بررسی نماید .
ملخص الجهاز:
(نـک : طباطبـایی ، ١٤١٧ق ، ج٢٠، ص٢١٧) علامه در بخش روایی المیـزان ، بـه روایتـی از الـدرالمنثور اشـاره مـی کنـد کـه درآن سعیدبن منصور، فاریابی ، عبدبن حمید، ابن أبی حاتم و حاکم از علی (ع ) روایت کرده اند کـه فرمود: «ستارگانی هستند که درشب بیرون آمده و خودنمایی می کنند و در روز پنهان گشته پس آنها را نمی بینی » (سیوطی ، ١٤٠٤ق ، ج٦، ص٣٢٠) همچنین به روایتی اشاره می کند که علی (ع ) در آن «عسعس » را چنین تفسـیر کردنـد: «اذا أدبر بظلامه عـن علـی ».
(ابن فارس ، احمد، ١٣٧١ش ، ج٥، ص٧٨) علامه در بحث روایی این آیه ، روایت الدرالمنثور از امام علی (ع ) را که در آن «قـرء» حیض دانسته شده نه پاکی (سیوطی ، ١٤٠٤ق ، ج١، ص٢٩٢) را با اشاره بـه روایتـی از زراره مورد نقد قرار میدهد که زراره از ربیعه شنید (قروء) در قرآن ، پاکی بـین دوحـیض اسـت و منظور از قرء، حیض نیسـت .
(سیوطی ، بی تا، ج٢، ص٣٩) بادقـت در روایـات تفسـیر الـدرالمنثور ذیـل ایـن آیـه میبینـیم درآنجا برای واژه «عضل » معنای «منع » را بیان کرده اند مثلا در روایتی از ابـن ابـی حـاتم از ابن عباس «فلا تعضلوهن » (بقره :٢٣٢) را فلاتمنعوهن معنا کرده است و نیـز در روایـاتی کـه ماجراهایی از طلاق و بعد درخواست رجوع مرد را گفته ، صحبت از ممنوعیت اولیـاء زن از پذیرفتن رجوع مرد شده است .