خلاصة:
در این مقاله سعی بر آن است تا ریشههای منازعه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در موضوع هستهای مورد واکاوی و تحلیل قرار گیرد. استدلال نوشتار حاضر این است که ریشه اصلی پیدایش و استمرار این منازعه را باید در نوع گفتمان و رویکرد حاکم بر بازیگران درگیر جستجو نمود. رویکرد اصلی آمریکاییها در درازمدت، تحلیل انقلاب اسلامی در نظام بینالملل غربمحور بوده و در یک استراتژی گامبهگام بهدنبال فرسایش مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی بودهاند. در رابطه با برنامه هستهای ایران، برچینش هستهای بهعنوان راهبرد کلان ایالات متحده آمریکا از طریق ابزارهای اجرایی مختلفی چون دیپلماسی اجبار، تحریم، بازدارندگی، سد نفوذ، تهدید به حمله نظامی و عملیات خرابکارانه دنبال میشود. در نقطه مقابل، جمهوری اسلامی ایران نیز برپایه مؤلفههای هویتساز فرهنگ اسلامی، یعنی استقلالطلبی و نفی سلطه و انحصار قدرتهای بزرگ در عرصه فناوریهای مدرن و دانشهای نوین، بهدنبال بومی کردن صنعت هستهای و استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای میباشد. بنابراین در یک نگاه واقعبینانه میباید پیدایش و استمرار این منازعه و روندهای موجود را در چارچوب رویارویی عمیق و مبنایی غرب با اسلام و انقلاب اسلامی تحلیل و ارزیابی نمود. در این راستا منازعه ایران و آمریکا در حوزههای راهبردی مختلف ناشی از چالش عمیق انقلاب اسلامی با نظام سلطه بوده و موضوع هستهای بهانهای برای متوقف کردن روند رشد شتابان انقلاب اسلامی میباشد.
ملخص الجهاز:
"در منظر تصمیمسازان و سیاستمداران دولت سازندگی و دولت بعدی، با یک رویکرد انتقادی به دیپلماسی زور اعمالشده از سوی قدرتهای جهانی ازجمله ایالات متحده، بهویژه در عصر پس از نظام دوقطبی، نظامهایی چون جمهوری اسلامی فرصت یافتهاند مستند به نتایج منفی این نوع سیاست، دیپلماسی صلح را مطرح و جایگاه خود را ارتقا بخشیده، فرصت فعالسازی دیپلماسی ایران و خروج آن از انزوا را در سطح منطقهای و بینالمللی فراهم سازند (ولایتی و دیگران، 1364، ص69؛ افتخاری، 1388، ص23).
آیا ارتقای سطح معیشتی همه اقشار جامعه الزاما بهمعنای عدالت است؟ همچنین آیا این فقط بهمعنای جابهجایی نقطه تفاوتهای احیانا ناعادلانه از یک سطح معیشتی پایینتر به یک سطح بالاتر نخواهد بود؟ سؤال سوم اینکه، آیا ماهیت عدالت تنها یا عمدتا مختصات اقتصادی دارد، یا ابعاد دیگری نیز دارد؟ بدین ترتیب اگر پیشرفت و رفاه اقتصادی، ارتقای اخلاقی و معنوی را در کنار خود نداشته باشد، عدالت موردنظر گفتمان توحیدی را به ارمغان میآورد؟ با درنظر گرفتن پرسشهای فوق بهنظر میرسد تفاوتهایی بین گفتمان امام با گفتمان سازندگی در مفهوم و هویت عدالت و نیز در نسبت آن با توسعه دیده میشود.
پایان یافتن جنگ و خواست عمومی جامعه مبنی بر توسعه و رفاه بیشتر و رفع مشکلات ناشی از بحرانها، همراه با تحولات اجتماعی داخلی و جایگاه خاص شخص رئیس دولت جدید از یک سو و شکست و به حاشیه رفتن تفکرات و سیاستهای ساختگرای مارکسیستی و تکتازی آموزههای لیبرالیستی و سرمایهداری در سطح جهانی از سوی دیگر، در اتخاذ گفتمان سازندگی با مختصات خاص خود نقش اساسی داشتهاند."