خلاصة:
مشارکت سیاسی، از جمله مفاهیم مهم در مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی محسوب می شود، به گونه ای که در نظام های مردم سالار و دموکراتیک، شکل گیری سامانه نظام سیاسی و اداره آن، در گرو مشارکت سیاسی است. اصولا بدون مشارکت سیاسی، نظام سیاسی قوام و ثبات نخواهد داشت. از بعد سیاسی نیز هرچه میزان مشارکت سیاسی بیشتر باشد، ثبات و کارآمدی نظام سیاسی افزایش خواهد یافت. از جمله کارکردهای مشارکت سیاسی، انسجام، وحدت، همسویی و هماهنگی نهادها و قوای نظام سیاسی است؛ زیرا ملتی که دارای مشارکت سیاسی بالاست، از وحدت، همدلی، یکدلی و یک رنگی بهره می برد. این مهم، موجب تقویت بیش از پیش رضایت و اعتماد عمومی شهروندان نسبت به حاکمیت سیاسی خواهد بود. این مقال به روش تحلیلی ـ توصیفی نگاهی به جلوه ها، آثار و پیامدهای مشارکت سیاسی دارد.
ملخص الجهاز:
"نکته قابل توجه در این رابطه این است که مراد از «مشارکت سیاسی»، به ویژه در ابعاد منفی آن، یعنی آنجا که مشارکت سیاسی جنبه منفی به خود می گیرد و به نوعی انتقاد و اعتراض نسبت به حکومت و یا حاکمیت تلقی می شود، همچون شرکت در اعتصاب و تحصن و...
4. اصولا در یک جامعه دینی، نهادهای سیاسی ریشه در باورهای دینی مردم دارد، ازاین رو، در صورت بروز ناهماهنگی میان آنها، نهادهای متذکره قدرت خود را از دست می دهند؛ زیرا مردم فقط به قوانینی که اعتقاد دارند، احترام می گذارند و اعمال زور و اجبار مردم به اطاعت، صرفا به ظاهرسازی می انجامد و هر آنچه این وضعیت بادوام تر باشد، تضاد میان اعتقادات مردم و نهادهای سیاسی حاکم بیشتر گردیده و در نتیجه، موجب پدید آمدن مقاومت های آشکار و نهان می گردد (هاشمی، 1380، ج 1، ص 78).
به بیان دیگر، مسئولان باید حداکثر تلاش خود را مصرف خدمت به مردم نمایند و مردم را در صحنه های گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأثیرگذار بدانند و عرصه را برای حضور فعال آنان و نقد عملکرد کارگزاران فراهم سازند تا هم مشکلات جامعه حل و هم رضایت عمومی جلب شود.
ازاین رو، در بسیاری از نظام های سیاسی، مقررات مربوط به اعتصاب، به گونه ای تنظیم شده است که این حق را برای مردم محدود می سازد و شهروندان حق ندارند در هر موردی، دست به اعتصاب بزنند؛ زیرا اعتصاب وسیله ای کارا و مؤثر برای اعمال فشار بر دولت است و این احتمال وجود دارد که در مواردی با منافع عمومی کشور و جامعه منافات داشته باشد (همان)."