خلاصة:
تبارشناسی مناسبات ایران و آمریکا از حیث شناخت موقعیت جهانی و منطقهای، وضعیت سیاسی ایران در دو سده اخیر و وقوف بر دیپلماسی در دستور کار رجال ایرانی درخور توجه به نظر میرسد. نوشتار حاضر با تبیین مهمترین عوامل تاثیرگذار بر ماهیت مناسبات مذکور، در حد فاصل دوران سلطنت قاجار تا سال 1325ش/1947 م، برای پاسخگویی به این سوال تلاش میکند که: ضرورتهای سیاسیاقتصادی دو کشور در ماهیت و چگونگی مناسبات میان آنها چه تاثیری گذاشته است؟ دستاورد پژوهش که با رویکرد توصیفیتحلیلی انجام شده حاکی از این است که تمایل رجال ایرانی به حضور قدرت سوم، برای کاستن از فشار قدرتهای سنتی روس و انگلیس، با هدف از میان بردن نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی بود. به علاوه، تلاش آمریکا برای حضور فعالتر در عرصههای سیاسی و اقتصادی جهانی و بهرهبرداری از وضع راهبردی ایران، در چگونگی و چرایی این مناسبات سهم موثر داشته است.
The relations between Iran and United states can be considerable for a number of reasons such as the recognition of international and regional position، the political status of Iran in recent two decades and the diplomacy of Iranian authorities. The present essay endeavors not only to determine the effective factors in the relations between Iran and United States during World War II based on descriptive-analytical approach but also to answer this question: what is the impact of Economic- political necessities of Iran and United states on the formation of their relations? The outcomes of research demonstrate that the tendency of Iranian authorities to Third Power was not only for reducing the pressure of Russia and England but also for resolving the economic and political problems. Furthermore، the effort of United States for playing an active role in global economic and political fields and exploiting of the strategic position of Iran can have influence on the relations between two countries.
ملخص الجهاز:
عوامل داخلی شامل تمایل داخلی به حضور قدرت سوم در ایران برای کاستن از فشار دو قدرت سنتی روس و انگلیس، نگرش مثبت به آمریکا و اقتصاد نابسامان بوده و عوامل خارجی نیز شامل منافع ملی آمریکا «ژئوپولوتیک- نفت»، رقابت این کشور با انگلیس و شوروی و استقلال در سیاست خارجی است.
بنابراین همان طور که گفته شد، شروع فرایند مناسبات بین ایران و ایالات متحده آمریکا را میتوان در متغیرهای زیر دانست: متغیرهای داخلی، یعنی متغیر تصمیمگیریهای فردی2 یا شکلگیری نوعی جهتگیری قدرت سوم در بین مقامات ایرانی متاثر از فشار روزافزون روس و انگلیس؛ متغیر دیوانسالاری حکومتی، یعنی تصمیمات قوه مجریه و مقننه در گرایش رابطه با آمریکا به علت اقتصاد نابسامان کشور؛ سرانجام متغیر جامعه، یعنی نگرش مثبت مردم به آمریکا به علت نداشتن سابقه استعماری این کشور.
در این دوره از مجلس، رجال سیاسی ایران به استفاده از اتباع دولتهای بیطرف، از جمله آمریکا که کشوری صلحطلب و بشردوست شناخته میشد، توجه کردند (مذاکرات مجلس دوم تقنینیه، قسمت دوم، 1328: ۸۶۲ و 863) در این راستا میرزاعلیقلیخان نبیلالدوله، کاردار وقت سفارت ایران در آمریکا، با وزارت خارجه این کشور برای معرفی فردی واجد صلاحیت وارد مذاکره شد (تأثیر متغیر دو داخلی) (الکساندر، 1378: 27).
با آغاز سال 1943 م/ زمستان 1321 جان جرنگان (John Jernegan)، کارشناس امور خاور نزدیک در وزارت خارجه آمریکا، در گزارشی که برای وزیر خارجه آمریکا تهیه کرد نوشت: «سیاست مداخلهجویانه انگلیس و روس در ایران مردم را نسبت به هر دو دولت بدبین ساخته است و آمریکا باید این خلاء را با تعقیب سیاستی در جهت جلب دوستی و اعتماد ایرانیان پر کند» (تأثیر متغیر یک و دو خارجی) (الکساندر، 1378: ۱۵۲ تا 160).