خلاصة:
از سالهای آغازین دهه هشتاد در ایران، میتوان برخی کتابها را –هرچند اندک و هرچند دارای نقد- که به مباحث تئوری طراحی گرافیک پرداختهاند سراغ گرفت. اما در چند سال اخیر توجه به این موضوع از سوی تعدادی از مترجمان، طراحان، و اساتید دانشگاه شکل جدیتری گرفته است. پژوهش حاضر ضمن بررسی و ارایه شرحی مختصر از محتوای کتابی ترجمه در این زمینه، نگاهی از سر نقد به مطالب آن داشته و کوشش میکند تا برخی ویژگیها و کاستیهای آن را از منظر پژوهشی و چالشهای مباحث تئوری، مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج حاصل گویای آن است که موضوعات مورد گزینش، دستهبندی مباحث، انتخاب نمونههای موفقی از تصاویر آثار طراحان و توصیف و تحلیل آنها از ویژگیهای کتاب در توضیح طراحی گرافیک و تفسیر مسائل تئوری آن است؛ در عین حال، وجود مشکلات پژوهشی و کلیگویی در بیان مباحث را میتوان از مهمترین ضعفهای کتاب حاضر برشمرد
ملخص الجهاز:
نتایج حاصل گویای آن است که موضوعات مورد گزینش، دستهبندی مباحث، انتخاب نمونههای موفقی از تصاویر آثار طراحان و توصیف و تحلیل آنها از ویژگیهای کتاب در توضیح طراحی گرافیک و تفسیر مسائل تئوری آن است؛ در عین حال، وجود مشکلات پژوهشی و کلیگویی در بیان مباحث را میتوان از مهمترین ضعفهای کتاب حاضر برشمرد .
گرچه برخی مطالب این کتاب نیازمند نقادی درونی است و یا ضعفهایی پژوهشی در آن به چشم میخورد اما به همان ترتیب، مجموعۀ بحثهای آن در بستری گسترده از نمونههای موفق آثار طراحی - مجموعهای قابل توجه که از تمبر گرفته تا تبلیغات چاپی، تیتراژ فیلم و علائم محیطی را شامل میشود- نکات آموزنده و باارزشی را ارائه کرده است؛ و البته به این همه باید ترجمۀ قابل قبول و علمی مترجم را نیز افزود.
این نقدها از سویی با توجه به نبود دانش نظری و به تعبیری عمل بدون پشتوانۀ علمی، قابل تأمل و بهجا هستند و از سوی دیگر به دلیل نادیدهگرفتن ویژگی گردآوری، ثبت و انتشار آثار طراحی که در جای خود اسنادی ضروری و کارآمد در روند مباحث تئوری است، افراطی و همراه با سوگیری میباشند.
قابل ذکر است که تاریخنگارنی همچون جیمز کرایک و بروس برتون (Craig and Barton, ۱۹۸۷)، ریچارد هولیس (هولیس، ۱۳۸۱) و برخی دیگر، سیر این روند را با واژههایی همچون هنرهای گرافیک (Graphic Arts) و طراحی گرافیک تفکیک کرده و مورد بحث قرار دادهاند.