خلاصة:
خیام، شاعر، فیلسوف، ستارهشناس و ریاضیدان سدة پنجم خورشیدی، با اندیشههای فلسفیاش در ایران و جهان مشهور است. در این نوشتار، برآنیم که با بررسی اندیشههای او در زمینههای فلسفی همچون تامل در آغاز و انجام جهان، قضا و قدر، مرگ و نیستی، اغتنام فرصت، طبیعتگرایی و انسانگرایی، تساهل و آزاداندیشی، شک و تردید و سرانجام نهیب به ریاکاران و عوامفریبان به این نکته بپردازیم که توجه بیش از اندازة خیام به می و باده و تمسخر برخی زاهدان، نه از باب بیقیدی و بیدینی، بلکه از آنرو بوده است که او شاعری ملامتی بوده و میکوشیده است با تمسک به ملامتگری، در برابر ریاکاری دینفروشان بایستد. او هنجارهای موجود را بر نمیتافته و بر آن بوده است که با طرح پرسشهای فلسفی و بنیادین، گوهر حقیقت را به مردمان بنمایاند. وی در پی کشف حقایق هستی دچار حیرت و شک میگردد و برای رهایی از تفکر درباره مسئله دردناک مرگ و فناپذیری، شاد زیستن در لحظه و غنیمت شمردن فرصت را پیشنهاد میکند. در سراسر اندیشههای فلسفی خیام، عشق به هستی، زندگی و انسانگرایی موج میزند.
ملخص الجهاز:
در این نوشتار، برآنیم که با بررسی اندیشههای او در زمینههای فلسفی همچون تأمل در آغاز و انجام جهان، قضا و قدر، مرگ و نیستی، اغتنام فرصت، طبیعتگرایی و انسانگرایی، تساهل و آزاداندیشی، شک و تردید و سرانجام نهیب به ریاکاران و عوامفریبان به این نکته بپردازیم که توجه بیش از اندازة خیام به می و باده و تمسخر برخی زاهدان، نه از باب بیقیدی و بیدینی، بلکه از آنرو بوده است که او شاعری ملامتی بوده و میکوشیده است با تمسک به ملامتگری، در برابر ریاکاری دینفروشان بایستد.
» (هدایت، بیتا، ص 24) رباعیات خیام را از لحاظ شکل ظاهری و مضامین و درونمایههای فلسفی میتوان به چند دسته تقسیم کرد: 1ـ تأمل در آغاز و انجام جهان؛ 2ـ تأکید بر ناپایداری و زوالپذیری عمر آدمی و تأسف بر ناپایداری جوانی و جاودانه نبودن زندگی؛ 3ـ اذعان به ناتوانی و آسیبپذیری آدمی در برابر طوفان سهمگین و شکننده تقدیر و جبر الهی و محکوم بودن به سرنوشت؛ 4ـ توجه به دلخوشیها و زیباییهای جهان و اغتنام فرصت و به تبع آن گریز از تألم و رنج؛ 5ـ آزاداندیشی، تساهل و مدارا؛ 6ـ توجه به طبیعت و انسان؛ 7ـ نومیدی برآمده از ناپایداری جهان و نیستی و فناپذیری که در اندیشههای فلسفی او بزرگترین درد و رنج بهشمار میآید؛ 8ـ عدم امکان بازگشت دوباره به اینسان که اکنون هستیم؛ 9ـ غنیمت شمردن لحظات برای شاد بودن و رها شدن از فکر دردناک ناپایداری جوانی؛ 10ـ پوشیده بودن حقیقت امور از ادراکات انسانی؛ 11ـ شک و بدبینی، که از ماوراءالطبیعه آغاز میشود (تشکیک در بهشت و دوزخ) و سرانجام نفروختن معلوم به مجهول؛ 12ـ نهیب به عوامفریبان و متعصبان با تکیه بر مکتب ملامتگری و کوشش در راه متوجه کردن مردمان به حقایق فلسفی.