خلاصة:
نویسنده محترم مقاله در بخش سوم و پایانی این جستار، نگاهی به جریانهای عمده فلسفه معاصر عربی؛ جریانهایی چون رویکرد ماتریالیستی فلسفه شبلی شمیل، رویکرد راسیونالیستی فلسفه محمد عبده و یوسف کرم، رویکرد ایدئالیستی عقّاد، رویکرد تکاملی یوسف مراد، رویکرد پرسونالیستی رینیه حبش، رویکرد اگزیستانسیالیستی عبدالرحمن، رویکرد علمی یعقوب صروف، نوع مواجهههای گوناگون با اندیشه روشنگری وگفتمان سلفی دنیای عرب دارد.
ملخص الجهاز:
حضور فلسفی در اندیشۀ مدرن عربی(۳) /صالح شقیر ترجمه سید محمد آل مهدی چکیده نویسندۀ محترم مقاله در بخش سوم و پایانی این جستار، نگاهی به جریانهای عمدۀ فلسفۀ معاصر عربی؛ جریانهایی چون رویکرد ماتریالیستی فلسفه شبلی شمیل، رویکرد راسیونالیستی فلسفه محمد عبده و یوسف کرم، رویکرد ایدئالیستی عقاد، رویکرد تکاملی یوسف مراد، رویکرد پرسونالیستی رینیه حبش، رویکرد اگزیستانسیالیستی عبدالرحمن، رویکرد علمی یعقوب صروف، نوع مواجهههای گوناگون با اندیشه روشنگری وگفتمان سلفی دنیای عرب دارد.
] ۶ـ گرایش اگزیستانسیالیستی در آرای عبدالرحمن ۷ـ گرایش علمی در آثار یعقوب صروف و اسماعیل مظهر و دیگران (صلیبا:۱۰۵) ملاحظه میشود که این فهرست حتی در تراز توصیفی آن همۀ أشکال حضور فلسفی در اندیشۀ مدرن عربی را مشخص نمیکند و فزون بر آن پدیدۀ نبود نوآوری فلسفی را نیز تفسیر نمیکند؛ زیرا آنچنان که معروف است، زمان غیبت در تاریخ ما، از زمان حضور، درازتر است با این که حضور ضرورتا به معنای فراوانی نوآوری نیست.
بحث و جدل با سلفیها نیز به جای این که در اصالتبخشی به اندیشۀ روشنگری به آنان کمک کند، بیشتر این دو را کلافه کرد و آنان را به بازخوانی پروژهها بدون نگاهی تاریخی انتقادی سوق داد و در نتیجه نتوانستند فرآوردۀ روشنگری را با اندیشه بازتولید کنند به ویژه آن که منظومۀ روشنگری غربی به نظام مدرنیتۀ اروپایی در پیوند است که انقلابهای علمی و سیاسی و اجتماعی به آن چارچوب بخشیدهاند؛ نظامی که تا این لحظه در رویدادهای تاریخ عربی مدرن و معاصر نمود داشته است پس چگونه این رویدادها میتوانستند بدون اندیشیدن به اولیات روشنگری از گذر صیرورت اندیشه در واقعیت آنرا بازتولید کند؟ اما اندیشۀ عربی صرفا شیفتۀ عصر روشنگری نبود و در مقابل این شیفتگی در اندیشۀ عربی مدرن آرای متعدد با ویژگی عدم پذیرش و روشنی با اندیشۀ روشنگری یافت میشود.