خلاصة:
درباره تفسیر فعل انسان از حیث اختیار و جبر، از سوی دین پژوهان رهیافتهای مختلفی ارائه شده است. اشاعره و در راس آنان، ابوالحسن اشعری نظریه «کسب» را مطرح و مدعی شد که نقش انسان در فعل خویش کسب فعل و نه ایجاد آن است. لکن عالمان اشاعره در طول تاریخ در تبیین حقیقت آن دچار اختلاف شده و به تبع آن قرائتهای مختلفی ارائه کردهاند. نویسنده با فحص در آثار اشاعره به هفت رهیافت مهم از نظریه کسب دست یازیده است که در این مقاله با تحلیل و ارزیابی تقدیم میشود. در مقاله روشن خواهد شد که نظریات ارایه شده از تبیین حقیقت کسب ناتوانند و در آن آراء به نوعی به جبر یا به تفویض منتهی میشوند، لذا برخی از عالمان اشاعره به انکار نظریه کسب پرداخته و به نظریه «امر بین الامرین» امامیه روی آوردند.
ملخص الجهاز:
در این میان دو گروه و به تعبیری دو مذهب کوشیدند طرح نو و راه سومی بین اختیار و جبر مطرح کنند، اولین راه، به روایات اهل بیت بر می گردد که به نظریه «أمر بین الأمرین» معروف شده است، که به موجب آن انسان نه مختار محض و منقطع از قدرت الهی در افعال خویش است، و نه مجبور از ناحیه خدا، به نحوی که خود فاقد نقش و تأثیر عملی و حقیقی باشد، بلکه فعل انسان در حقیقت به دو فاعل «انسان» و «خدا» در طول هم نسبت داده می شود.
اما در این تقریر از نظریه کسب، انسان عنوان فعل را با قدرت و اراده خویش انتخاب می کند و خداوند فقط اصل فعل را خلق می نماید.
فخر رازی همانند سایر اشاعره معتقد است که افعال بشر، توسط خداوند خلق و ایجاد می شوند و خود انسان نمی تواند خالق افعالش باشد( رازی، 1411ق: ص 457)؛ از این رو تفویض نزد وی جایگاهی ندارد.
فخر رازی به لزوم کنار هم قرار گرفتن این دو اشاره می نماید: « أن مجموع القدرة و الداعی یوجب الفعل» ( رازی، 1986م: ج2، ص 207) با این تقریر از نظریه کسب، انسان شبیه فاعل قرار داده شده است؛ زیرا فاعل حقیقی کسی است که قصد و اراده ی فعلی نماید و خودش نیز آن را ایجاد نماید.
بررسی و تحلیل: این تقریر از نظریه کسب، از دیدگاه اشعری بسیار فاصله گرفته است و گرچه انسان را فاعل حقیقی فعل نمی داند، ولی فعل مطابق قصد و اراده انسان صادر می شود.