خلاصة:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی بر طرحوارههای ناسازگار شخصیت ضداجتماعی سوءمصرف کنندگان مواد انجام شد. طرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل 100 نفر از مجرمین که سوءمصرف مواد داشتهاند بود. شرکتکنندگان بهصورت در دسترس انتخاب شدند و با توجه به آزمون میلون 3 افرادی که دارای شخصیت ضداجتماعی بودند مشخص گردید و سپس بهصورت هدفمند با استفاده از نمرات بهدستآمده از این آزمون تعداد 24 نفر از این افراد که نمرات بالایی در اختلال شخصیت ضداجتماعی داشتند جدا شدند و از تمامی این 24 نفر پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار فرم کوتاه گرفته شد و بهصورت تصادفی این افراد در 2 گروه 12 نفره گمارش شدند. پس از اجرای درمان DBT، پسآزمون گرفته شد و درنهایت جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار SPSS استفاده گردید و با شاخصهای توصیفی و استنباطی (کوواریانس) مورد تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی بین طرحوارههای گروه آزمایش با گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. طرحوارههایی که بر اساس DBT بهبود یافتند شامل، رهاشدگی، بیاعتمادی، انزوای اجتماعی/بیگانگی، نقص/شرم، شکست، وابستگی/بیکفایتی، آسیبپذیری، گرفتار، بازداری هیجانی و خویشتنداری/خود انضباطی ناکافی میباشد که این بهبودی در سطح معناداری بوده است (سطح معناداری: 05/0). بهطورکلی میتواند گفت رفتاردرمانی دیالکتیکی درمان مؤثری جهت کاهش طرحوارههای ناسازگار میباشد.
ملخص الجهاز:
"این رویکرد، مداخلات مربوط به درمانهای شناختی رفتاری را که مبتنی بر اصل تغییر میباشند با آموزهها و فنون فلسفهی شرقی که مبتنی بر اصل پذیرش میباشند درآمیخته و بر این اساس چهار Lobbestael, Arntz and Sieswerda Mason Platts Tyson Dialectical behavior therapy مؤلفهی مداخلهای را در شیوهی درمان گروهی خود مطرح میکند: هوشیاری فراگیر بنیادین و تحمل پریشانی بهعنوان مؤلفههای پذیرش و تنظیم هیجانی و کارآمدی بین فردی بهعنوان مؤلفههای تغییر میباشد.
با توجه به ضرورت، چارچوب نظری و پیشینه نظری و پژوهشی مطرح شد، هدف از انجام پژوهش بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی بر طرحوارههای ناسازگار اختلال شخصیت ضداجتماعی سوءمصرف کنندگان مواد میباشد.
مطالعات گوناگونی نشان میدهند طرحوارههای ناسازگار با بروز آسیبهای روانی رابطه دارد (موسوی اصل و موسوی سادات، 1393)، یعنی نقش مهم طرحوارههای ناسازگار اولیه بر بروز اختلالات روانی که پیشگیری از بروز این مشکلات اولا نیازمند تربیت منطقی و صحیح است و دوما جهت درمان با توجه به رفتاردرمانی دیالکتیکی میتواند این طرحوارهها را بهبود ببخشد و از علائم اختلالهای روانی ازجمله شخصیت ضداجتماعی بکاهد.
در تبیین نتایج حاصل از پژوهش میتوان گفت ازآنجاکه اختلال شخصیت ضداجتماعی با اضطراب مرتبط است (بیگدلی، 1390، به نقل از آسمند، مامی و ولیزاده، 1393) و با عنایت به اینکه شرایط زندان میتواند تشدیدکننده این اضطراب و همچنین بارور کردن طرحوارههای ناسازگار باشد بنابراین نیاز هست شخص با آموختن و تمرین مهارتهای توانایی تمرکز بر شرایط زمان حال را داشته باشد که این مهارتها بهروشنی در رفتاردرمانی دیالکتیکی به چشم میخورد.
بهطورکلی میتوان نتیجه گرفت که رفتاردرمانی دیالکتیکی میتواند باعث کاهش طرحوارههای ناسازگار اولیه شود و همچنین پیشنهاد میشود جهت کاهش مشکلات و ناسازگاریهای افرادی که دچار شخصیت ضداجتماعی هستند از این درمان بهعنوان فن مکمل یا حتی اول استفاده گردد."