خلاصة:
در تحلیل انتقادی، جنبه های گوناگون یک موضوع، از دیدگاه گفتمان های رایج جامعه بررسی می شود. در این مقاله، تحلیل انتقادی هدف های اقتصادی برنامه های توسعه در ایران (قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی) مدنظر قرار می گیرد و مقاله ها و پژوهش های مختلف بررسی می شود. مطابق نتایج، گفتمان های انتقادی، از دیدگاه های خاص و مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به برنامه ها و اهداف آن توجه داشته اند؛ بنابراین، بر اهداف اقتصادی برنامه های توسعه، تاثیرهای مثبت، مبهم و حتی متناقض ایجاد کرده اند؛ به طوری که نزدیک به سی مفهوم در برنامه های توسعه ایجاد شده است که همگی در راستای هدف برنامه ها هستند، اما نکته بسیار مهم آنکه درنهایت، تنها دو مورد از این اهداف سی گانه، یعنی اهداف کمی چند متغیر کلان و اهداف کمی بخش سنجیده شده اند. این مطلب، بی اثربودن بیشتر گفتمان های جامعه بر اهداف اقتصادی برنامه های توسعه را نشان می دهد. البته باید توجه داشت که مهم ترین هدف برنامه های توسعه یعنی همان عبارت «توسعه» در نظام برنامه ریزی ایران با شفافیت تعریف نشده است؛ بنابراین، مهم ترین نتیجه این است که باید توسعه و برنامه های توسعه کشور با دقت علمی، تعریف و درمورد آن ها اجماع علمی حاصل شود. نتیجه بعدی این است که هیچ گونه نظریه و مکتب علمی خاصی در اقتصاد کشور حاکم نبوده است تا اهداف اقتصادی برنامه های توسعه با آن تعریف شوند. در چنین فضایی، تنها منابع دولت و مردم برای رفع نارسایی ها و مشکلات کشور و آرمان و آرزوهای ساختار سیاسی و البته بدون توجه به یک نظریه علمی و راهبرد مورد نظر آن صرف شده اند و در عمل موفقیت چندانی حاصل نشده است
In critical analysis، different aspects of an issue will be analyzed from point of view of current discourse of society. The objective of this paper، is to critically analyze the economic goals of development plans (pre and post revaluation). In this respect، many papers and research report has been considered and the results show that critical discourse have paid attention to plans and its economic goals، from social، political and cultural point of views، and so have positive، vague and contradictory impact on economic goals. Even though 30 different concepts have been erected in this area but the plans have been evaluated only based on the two، namely (1) quantitative goals of few macro-variables and (2) quantitative goals of sectors. This implicitly shows the ineffectiveness of social discourse on economic goals of development plans. It should be mentioned that the main goal of any development plan، i.e.
“development”، is not clearly defined in planning system. So، the most important lesson is that، the development and development plans of the country should be define carefully and have an academic acceptance on them. The next finding is that the economic goals of development plans are not based on any well-known economic school of thought. So in this environment، the financial resources of government have be used to overcome the shortcoming and emergency needs of the economy and that is why they were not so successful.
ملخص الجهاز:
عوامل مؤثر بر اهداف اقتصادي تدوين ، اجرا و ارزيابي برنامۀ عمراني اول : • تداوم تأثير زمينه هاي پيدايش برنامه ريزي در ايران ؛ • تصويب تشکيلات سازمان برنامه ريزي کشور بعد از تهيه و تصويب برنامه ؛ • ضعف تجربه ، توان و تخصص داخلي ؛ • حکومت مصدق ، مليشدن صنعت نفت و تحريم نفت ايران ؛ • کودتاي ١٣٣٢ و بازگشت سلطنت ؛ • ازبين رفتن مشارکت سياسي در قالب برنامه به دليل کودتا؛ • خلأ مشروعيت شاه و بنابراين ، استفادٔە وي از برنامه براي تثبيت قدرت سياسي ؛ • پرداخت نشدن وام برنامه از سوي بانک جهاني .
عوامل مؤثر بر اهداف اقتصادي برنامۀ عمراني پنجم کشور: • تأثير آثار و روش چهار برنامۀ قبلي ؛ • نبود پيوند اقتصادي- اجتماعي برنامه در کشور؛ • ضعف مشارکت سياسي ؛ • تغيير موقعيت ژئوپليتيک ايران ؛ • آمدن بودجه از وزارت دارايي به سازمان برنامه و آغاز برنامه ريزي جامع ؛ • شوک افزايش درآمدهاي نفتي ؛ • توهم قدرت در شاه و اطرافيان ؛ • فساد مالي و افسارگسيختگي فرهنگي ؛ • شروع قيام هاي مردمي و درنتيجه ، پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره ).
مقايسۀ عملکرد برنامۀ سوم توسعه در اهداف اقتصادي کلان (رجوع شود به تصوير صفحه) منبع : قانون برنامۀ سوم توسعه ، بانک مرکزي جمهوري اسلامي ايران و دفتر نظارت برنامه عوامل مؤثر بر اهداف اقتصادي برنامۀ سوم توسعۀ کشور: • تأثير برنامه ها و شرايط قبل ؛ • استفاده از روش برنامه ريزي جامع ؛ • راهبرد برنامه ؛ • تفاهم نسبي گروه هاي سياسي در قالب برنامه ؛ • کاهش درآمدهاي نفتي .