ملخص الجهاز:
"نخست میگوید: تو چرا در عنوان نامه نوشتی «از شهریار جهان»؟ حال آنکه «شهنشاه بهرام گورست و بس!»؛ دوم اینکه اشاره کردی به کارهای من درهند؛ اینجاست که از زبان بهرام گفته میشود (چاپ خالقیمطلق، امیدسالار، ج6، ص585، ب2232-2234): همان اختر شاه بهرام بودهنر نیز زایرانیان است و بس!همه یکدلاناند و یزدانشناس که با فر و اورند و با نام بودندارند کرگ ژیان را به کسبه نیکی ندارند از اختر سپاس بنابراین بیت مذکور از زبان بهرام گور سروده شده است، نه آنکه نظر خود شاعر باشد.
پس چرا بیشتر کاتبان «بدارند» را به «ندارند» تبدیل کردهاند؟ به گمان من، در اینجا کاتبان مسلمان، مطابق عقاید اسلامی خود، توحید خداوندی را یادآور شدهاند و با تبدیل سادۀ «بدارند» به «ندارند» که بههیچروی در وزن شعر نیز خللی ایجاد نمیکرده است، نیکی کردن و ستایش را به خداوند منحصر کردهاند؛ زیرا سپاس از اختر در توحید اسلامی جایی ندارد، ولی در بیت مشابه دیگر (ز تخم بزرگان یزدانشناس/ که از تاج دارند از اختر سپاس)، در مصراع دوم نمیتوانستند «دارند» را به «ندارند» تبدیل کنند؛ زیرا وزن شعر بهکلی بههم میریخته است.
یادداشتها 1ـ برای نمونه بنگرید به بیتهای زیر: ز میرین به هر گوهری بگذرم به گنج و به تیغ و هنر برترم (ج5، ص36) مگر آنکه سام یلستم پدر دگر هست با این نژادم هنر (ج1، ص229) چو شد هفتساله گو سرفراز هنر با نژادش همیگفت راز (ج2، ص368) 2ـ مثلا در فرهنگ بزرگ سخن، بیت زیر از خاقانی بهعنوان شاهد آمده است: جان من نزد توست اینجا نی من کجا ایدری توانم شد در این بیت، دو واژۀ اینجا و «ایدری» نشان میدهند که در مصراع یکم «نزد» به معنی معمول آن؛ یعنی «پیش» است نه «متعلقبه»."