خلاصة:
سعادت از مفاهیم کلیدی در اندیشه فلاسفه و بخصوص حکمای اسلامی است و از فلاسفه یونان باستان گرفته تا ادیان توحیدی و دین اسلام به مقوله سعادت آدمی پرداختهاند. از منظر غالب فلاسفه، هدف سیاست و تشکیل حکومت، نیل به سعادت است؛ هرچند در تعریف سعادت تعاریف متفاوتی ارائه شده است. در این مقاله تلاش شده جایگاه سعادت در اندیشه علامه طباطبایی بعنوان یک فیلسوف و مفسر برجسته معاصر مورد بررسی قرار گیرد. از دیدگاه علامه طباطبایی جامعهیی به سعادت دست مییابد که حرکتش در مسیر فطرت انسانی و نظام آفرینش باشد. دین که از طرف خداوند تشریع شده تفصیل فطرتی است که بصورت اجمال آن را در درون خود مییابیم؛ بنابرین دین ـ اسلام ـ ملاک تشخیص ایمان و عمل صالح است. از اینرو، جامعهیی به سعادت دنیوی و اخروی میرسد که دین منطبق با فطرت بر آن حکومت کند.
ملخص الجهاز:
"شدیدترین لحن خداوند در قرآن مربوط به ربا و حکومت دادن دشمنان خدا در جامعه اسلامی است، حتی لحن قرآن در امر زنا و شرب خمر و قمار ملایمتر از توبیخ در این دو گناه است، چون فساد آن گناهان از چند نفر تجاوز نمیکند و آثار شومش تنها به بعضی از جهات نفوس سرایت میکند که فساد ظاهر اجتماع و اعمال ظاهری افراد را بدنبال دارد، برخلاف ربا و حکومت بیدینان که بنیان دین که سعادت جامعه در آن است را منهدم میکند و نظام حیات نوع را از بین میبرد و پردهیی بر فطرت انسانی میافکند و حکم فطرت را ساقط کرده و دین را به فراموشی میسپارد.
( 186 ) اسلام مهمترین هدفی را که در تعالیمش دنبال میکند اصلاح جامعه و عموم است؛ هرچند جامعه از افراد تشکیل یافته و هر فردی برای خود شخصیت و سعادت و شقاوتی دارد، اما چون انسان مدنیبالطبع است، سعادت هر فرد مبتنی بر اصلاح ظرف اجتماعی آن است، بطوری که اگر ظرف اجتماع فاسد باشد، سعادت و رستگاری فرد بسیار دشوار و معمولا محال است.
( 199 ) حکمرانی در حکومت اسلامی باعتقاد علامه طباطبایی اسلام برای حفظ احکام، حکومتی تأسیس کرده و اولیالامری معین نموده است و هدف از تشکیل حکومت این است که صاحب حکومت، امور جامعه را طوری تدبیر کند که هر فردی از افراد جامعه به کمال لایق خود برسد و کسی و چیزی مانع پیشرفتش نگردد."