خلاصة:
یکی از مقوله های مهم که ذهن و ضمیر پژوهشـگران ادبـی را بـه خـود معطـوف کرده و با بررسی فن روایت پـردازی شـاعران و نویسـندگانی اسـت کـه در حـوزه روایت پردازی صاحب نام بودهاند. کشف راز و رمز این روایت پردازیها هم می توانـد ارزش آثار پیشینیان را آشـکارتر کنـد و هـم بـه نویسـندگان امـروز در راسـتای دستیابی به فنون روایی تاثیرگذار یاری رساند. در این بین ، گلستان سعدی یکـی از آثاری است که با تعمق بیشتر می توان به لایه های عمیق تر آن دست یافت و بـا بازخوانی و دیگرگونه خوانی آن، ظرفیت های ادبی تازهای را در آن یافت . پـژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی - تحلیلـی بـه بررسـی و تحلیل انتقادی گفتمان روایی و ساختار روایت پردازی حکایت «جـوان مشـت زن » در باب سوم گلستان می پردازد و به مخاطب نشان می دهد که سعدی تا چه حـد در گفتمان موجود توانسته است برای القای معانی و اندیشه های مـوردنظر خـود، شکل متناسب با آن را بیابد و بر اساس همگونی شـکل و محتـوا بـه خلـق اثـری بپردازد که ابعاد گوناگون یـک اثـر هنـری را توامـان داشـته باشـد و پاسـخگوی مخاطبان در طول اعصار مختلف باشد.
One of the main subjects that has been a matter of attention to the literary researchers is reviewing the narrative techniques of the poets and writers who are well known in the field of narration.
Discovering the mystery of these narratives، not only can manifest the value of the previous works، but also helps today’s writers in achieving the effective narrative techniques. Discovering the deeper layers of the Golestan of Saadi demands deep thinking، and through reviewing and reinterpreting it، new literary potentials can be found. This research aims at a critical study and analysis of narrative discourse and the structure of narration in the story about a young boxer in the third chapter of Golestan. It shows how much Saadi has been successful in induction of his beliefs through finding the proper forms related to them and based on the assimilation of form and content، he creates a piece of work which has different dimensions of a literary work all together، a work which satisfies the audience through different eras.
ملخص الجهاز:
پـژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی - تحلیلـی بـه بررسـی و تحلیل انتقادی گفتمان روایی و ساختار روایت پردازی حکایت «جـوان مشـت زن » در باب سوم گلستان می پردازد و به مخاطب نشان می دهد که سعدی تا چه حـد در گفتمان موجود توانسته است برای القای معانی و اندیشه های مـوردنظر خـود، شکل متناسب با آن را بیابد و بر اساس همگونی شـکل و محتـوا بـه خلـق اثـری بپردازد که ابعاد گوناگون یـک اثـر هنـری را توأمـان داشـته باشـد و پاسـخگوی مخاطبان در طول اعصار مختلف باشد.
همانطور که در شکل گیری حکایت «جـدال سـعدی و مدعی »، برخی از پژوهشگران معتقدند که سـعدی «موضـوع حکایـت جـدال سـعدی و مدعی خود را از غزالی یا شاید یکی دیگر از مجادله های مضبوط در کتب صـوفیه گرفتـه و آن را با فرم مقامه نویسی که سـاختار جـدلی دارد، بیـان کـرده اسـت » (خطیبـی ، ١٣٦٦: ٦١٧)، بی گمان موضوع حکایت «جوان مشت زن» هم برگرفته از تنازعـات فکـری بزرگـان قبل و معاصر سعدی است که او به خـوبی توانسـته ایـن دوگـانگی را در قالـب حکایـت بگنجاند و داستان را با برتری غیر مستقیم تفکر مورد پذیرش خود، به پایان برساند.
انتخاب زاویه دید داستانی بی طرف (خنثی )، به نویسنده/ راوی این اجـازه را می دهد که از دنیای کنشگری شخصیت های حکایت خود را خارج کند و بدین شکل هم به باورپذیری بیشتر روایت از طرف مخاطبان کمک کنـد و هـم عرصـه را بـرای تأمـل و تعمق بیشتر آنان دربارة موضوع و درونمایه حکایت باز بگذارد، تا به جانب داری از کسی محکوم نشود.