خلاصة:
تاریخ بشری در تداوم خود شاهد ظهور مردان و زنانی بزرگ بوده که رنجها و آرزوهای بشر را درصفحات تاریک و روشن آن به نمایش گذاشته است. به همان اندازه که اینان با شجاعت در مقابل سنتهای کهنه و ارتجاعی جامعة خود ایستاده و در برابر ستمگران قد علم کردهاند، سودپرستان عافیت طلب تلاش کردهاند تا آتشفروزان
آنها را خاموش ساخته، شخصیت آنان را وارونه جلوه دهند.
بسا انسانهایی بزرگ که تاریخ چهرة آنان را منفور ساخته، و بسا انسانهایی ناپاک و ستمگر که از آنان به نیکی یاد نموده است.
یکی از این مردان بزرگ، ابونواس، شاعر بزرگ ایرانی است که در عصر عباسی، درقرن دوم هجری میزیست. او با نبوغ فراوان خود توانست آرا و اندیشههای مترقی خود را در قالب شعر خمری عرضه کند و برسنتهای قدیمی و ناروا بشورد. او دراین راه تهمتها، بسیار شنید و زندانها، بسیار کشید.
مقالة حاضر برآن است که با مطالعة مجدد و باز خوانی زندگی شخصی و شخصیت علمی و ادبی ابونواس، با استفاده از مراجع و مصادر مهم تاریخی، شخصیت حقیقی و واقعی او را نمایان ساخته، هالههای ابهام را از زندگی او بزداید و راه را برای درک و فهم خمریات او، که از مهمترین و جاودانهترین اشعار عربی است، هموار سازد.
Throughout history appeared great men and women who strove to depict human suffering and expectations. As much as they resisted the worn out traditions of their society and rebelled against the oppressors, selfish opportunists attempted to put out the flame kindled by them and distort their image. One such example is Abu Nuwas, the great Iranian poet who lived in the Abassid era in the second century Hegira. His intelligence propelled him to present his avant-garde views in the form of wine poetry known as Khamriyyat because of which he was insulted and endured years of imprisonment.
This article hopes to provide an inspective revision of his personal life and his scholarly literary character based on reliable historical references in order to unveil the shadows surrounding his life and to pave the way to a better understanding of his Khamriyyat, which is absolutely unique within the domain of Arabic Poetry
ملخص الجهاز:
ابن منظـور بـه نقـل از جاحظ دراین باره چنین گفته است : «وقتی بزرگ شد، مادرش او را به یک عطارسپرد تـا 12 چوبهای خوش بو را بتراشد» او مدتی از عمر خود را این گونه سپری کرد.
پس از برگشت از بادیه به علم و تحصیل ادامه داد و درزمینۀ شعر و شـاعری، شاگرد خلف الاحمر گردید و او راهی دیگر را برای تربیت ابونواس برگزیـد کـه بـا شـیوۀ والبۀ بن حباب تفاوت داشت «به او دستور داد اشعار و قصایدی بسیار از بزرگـان شـعر و 16 ادب را حفظ کند.
بعضی از مورخان «وفات او را سـال ١٩٥ هــ و یـا ١٩٦ هـ ذکر کرده و گفته اند که او ٥٩ ساله بود که در بغداد وفات یافـت و درگورسـتان 29 شونیزیه مدفون گردید» واضح است که این تاریخ نمی تواند درست باشد، چون او پس از مرگ امین زنـده بود.
» می بینیم که ابونواس به پاکیزگی تن و جان درهنگام سرودن شـعر اعتقـاد دارد و به همین خاطر است که شعرهایی زیبا از او بجامانده است ، تا آنجا که دکتر طه حسـین می گوید: «شاعر ما، مردی کوچک نبود، او کسی بود که مـردم زمانـه اش بـه او احتـرام می گذاشتند و درتمامی فنون شعر و ادب او را بزرگ می دانسـتند.
» شخصیت واقعی ابونواس همان است که از آن سخن گفتیم ، اما پرسش این است که چرا چهرهای که از ابونواس در تاریخ نقش بسته ، چهرهای ناپسند و منفـی اسـت ، نـه چهرۀ مردی دانش مند و پرهیزگار؟ درحالی که هم چنان کـه دیـدیم ، او یکـی از بزرگـان فقه و حدیث بوده و با حکومت عباسی به مخالفت پرداخته است .