خلاصة:
در روایت یک قصه، این موضوع که نویسنده کیست؟ چه تفاوتی با روایت گر قصه دارد؟ قصه با چه ضمیری روایت می شود؟ دیدگاه نویسنده چیست؟ سبک نوشتار او چگونه است؟ و پرسش هایی دیگر از این قبیل، از اهمیتی اساسی برای موفقیت فنی قصه، درک آن و ارتباطی که بطور مداوم با روند معنایی حفظ می کند، برخوردار است. استاندل از نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم میلادی در ادبیات فرانسه، صاحب رمان های موفق به خاطر شیوه روایت ویژه خود است. در این مقاله سعی شده تا جایی که امکان دارد به بحث و بررسی دیدگاه های مختلف روایت قصه پرداخته و در یک مقایسه ساده آثار این نابغه قرن با آثار بالزاک، ابرمرد رمان فرانسوی، دلیل موفقیت و محبوبیت قصه های استاندل بازگو شود و ارزش کار نویسنده نیز مورد بررسی قرار گیرد؛ یعنی کسی که قصه را امضا می کند و به عنوان روایت گر در اندرون قصه آن را روایت می کند، مورد شناسایی قرار خواهد گرفت. تقریبا اکثر مطالب، به وسیله علم نوین روایت شناسی (Narratologie) قابل توجیه و توضیح است.
In narrating a tale، the following questions such as who the author is، whether he differs from the narrator، what the angle of vision is، the author’s viewpoint and other issues like these are of prime importance for the technical success of the story، its understanding and its perpetual connection to the overall meaning of the story. Stendhal is one of the greatest writers of the 19th century in the French literature whose fame is for his specific manner of narration in writing successful novels. The purpose of this article is to provide reasons for the popularity of his stories، to discuss and analyze different perspectives in narrating a story، to compare his works with those of Balzac، another genius in writing novels and finally to study and distinguish Stendhal as a writer of the story and as a narrator inside his narrative using the new science of narratology.
ملخص الجهاز:
او از راوی همه چیز دان (Narrateur omniscient) پرهیز می کنـد و یکـی از اصالت های نوشتاری وی ، همین شیوۀ روایت کردن از نوع خطی اسـت ، امـا طـوری کـه خواننده از طریق چشمان قهرمان داسـتان ، همـۀ وقـایع را مـی بینـد و مـاجرا را دنبـال می کند، و این کار واقعیت را به یک موضوع انتزاعی مبدل می سازد.
مثال برای توضیح بیشتر شیوۀ روایت در قصه های استاندل و بررسی و تحلیل موفقیت اعجاب انگیز قصه های او که شوقی وصف ناپـذیر را در خواننـده بـرای خوانـدن و دنبـال کردن ماجرای قصه برمی انگیزد، یکی از قصه هـای کوتـاه (Nouvelle) وی بـا نـام ونینـا ونینی (Vanina Vanini) انتخاب شده است که ضمن ارائۀ خلاصه ای کوتاه از قصه ، آن را تا حدی که در حوصلۀ این مقاله بگنجد از دیدگاه روایت شناختی مورد تجزیه و تحلیـل قرار می دهیم .
"ونینـا فریـاد مـی زنـد: ــ و شـما جراحـی بـر بـالین خـود نداشته اید؟"درقصۀ کوتاه چون یک موضوع واحد از ابتدا تا انتهـای قـصه مـورد روایـت است ، تعداد شخصیت هایی که وارد صحنه می شوند نسبت به قصۀ بلند یا رمان محدودتر هستند و در نتیجه امکان شکل گیری و حک شدن آن ها در خاطر خواننده بیشتر فـراهم است و نویسنده خود با این مسأله در روند روایت قصه سرعتی مـضاعف پدیـد مـی آورد.