خلاصة:
یکی از مهم ترین ابعاد مبارزه پهلوانان و جنگجویان شاهنامه، «گواژه زنی» و رجز خوانی هایی است که در قالب نوعی جنگ نرم مطرح می شود. پهلوانان در بیش تر مبارزات تن به تن با بیان ویژگی های پهلوانانه و جنگجویانه خود، در برابر حریف، او را به استهزا می گیرند. این جدال کلامی هم راه با تحقیر و تمسخر گاهی خود شخص و گاه خانواده و نژاد او را در بر می گیرد. نکته مهم آن که؛ فردوسی با مهارت خاص و با شگردهای متعدد و متنوع واژه ها را در قالب ابیات منظم کرده و با لحنی استهزا آمیز و گواژه آلود بر زبان پهلوان جاری می سازد. کمتر پهلوانی در شاهنامه دیده می شود که به گواژه زنی نپردازد. در این میان رستم نقشی شاخص در گواژه زنی حریفان دارد و تا حدی به شرافت و اصالت خود پایبند است که کم ترین توهین را برنمی تابد.
بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل ابعاد مختلف ساخت و محتوای گواژه زنی ها در بخش پهلوانی شاهنامه است.
One of the most important strategies in the battle of champions and warriors in Shahnameh is Rajazkhani or harangue considered as a kind of soft war. Champions in most of their one to one battles speak highly of their heroic deeds and in this way try to belittle their rivals. This verbal battle accompanied with humiliation and ridicule is sometimes directed towards the rival himself and sometimes extends to his family and his race. What is important is that Ferdowsi with utmost skill and mastery and with numerous tactics organized words in the form of couplets and with a sardonic and sarcastic tone lets his champions utter the words. There are not many champions who do not use this tactic. Rostam holds the principal role in declamatory defiance of his rivals. His nobility and dignity would not allow the slightest insult from his enemies. Accordingly، this research is concerned with the study and analysis of different aspects of the structure and the content of harangues in the heroic section of Shahnameh.
ملخص الجهاز:
در ادامه و در پايـان جنـگ دوازده رخ ، وقتـي پيـران از گـودرز شکسـت ميخورد و چاره را در فرار به سمت کوهسار ميبيند، گودرز بـا لحنـي گـواژه آميـز او را خطاب قرار ميدهد: فغــــان کــــرد کــــاي نــــامور پهلــــوان چـــه بـــودت کـــه ايـــدون پيـــاده دمـــان بــــه کــــردار نخچيــــر در پــــيش مــــن کجــــات آن ســــپاه اي ســــر انجمــــن ؟ نيامــــد ز لشــــکر تــــو را يــــار کــــس وز ايشــــــان نبينمــــــت فريــــــاد رس ؟ کجــــــات آن همــــــه زور و مردانگــــــي؟ ســــــليح و دل و گــــــنج و فرزانگــــــي؟ ســـــتون گـــــوان ، پشـــــت افراســـــياب کنــــون شــــاه را تيــــره گشــــت آفتــــاب زمانـــــــه ز تـــــــو زود برگاشـــــــت روي بـــه هنگـــام کينـــه تـــو چـــاره مجـــوي چـــو کـــارت چنـــين گشـــت ، زنهـــار خـــواه بـــدان تـــات زنـــده بـــرم پـــيش شـــاه (فردوسي، ١٣٨٤،ج ٥: ٢٠٢ و ٢٠١) در اين نمونه هم فرار حريف از ميدان نبرد زمينه ساز گـواژه شـده و اسـتفاده از بسامد بالاي پرسش و نيز آرايۀ تشبيه ، جلوه مؤثرتري به آن بخشيده است .
گـواژه زني به خـانواده و نـژاد در گواژه هاي شاهنامه ، آن جا که نژاد و خانودۀ فرد مورد گواژه قرار ميگيرد پـاي پدر، مادر و برادر نيز به ميدان مبارزه باز ميشود و در برخي نمونه هـا بـا آن کـه پهلـوان حريف خود را ميشناسد اما با حالتي از تجاهل هم راه بـا تمسـخر از نـام و نـژاد وي در جهت تحقير پرسش ميکند تا او را بي نام و نشان جلوه دهد.