خلاصة:
هدف پژوهش حاضر بررسی جامعه شناختی شعر «برف »، اثر نیما یوشیج ، بر اساس آرای دکتر شـریعتی در زمینة هنر، با تکیه بر مقولة غم و با روش تحلیلی است . نوع نگاه شریعتی به کیفیـت پیونـد هنـر بـا اجتماع حاوی رویکردی انتقادی - آرمان شهری است ؛ رویکردی که ، به تعبیر وی ، در هنـر اصـیل مـدرن به خوبی قابل مشاهده است . مطابق با این دیدگاه ، هنر مدرن ، بی آنکه به تصویرگر واقعیت های اجتماعی فروکاسته شود و در دام تفنن جـویی مفـرط بیفتـد، بـه واسـطة حضـور ذاتـی عنصـر غـم ، بـه صـورتی غیرمستقیم ، به نفی وضعیت حاضر و ترسیم اشاره وار وضعیتی آرمانی می پردازد. شعر «برف »، که از آثـار شناخته شدة نیماست ، نمونه ای مثال زدنی از چنین هنر مدرنی است . در این شـعر، مناسـبات انتقـادی - آرمان شهری هنر با جامعه به شکلی عالی نمایان می شود. شعر، که یکسر از تجربة غـم و شکسـت مملـو است ، به یکباره کلیت فضای اجتماعی خود را نفی می کند. اما، شعر در ایـن نفـی توقـف نمـی یابـد و بـه واسطة طرح اسطورة «وازنا» به فراسوی آرمان شهر مورد نظر خود پل می زند.
ملخص الجهاز:
چنـین مـروری بـر آرای شریعتی ، که نه به صورتی منسجم بلکه به گونه ای انضمامی و در خلال دیگر اندیشه ورزی هـای وی قابل کشف است ، نزدیکی های آن را بـا دیـدگاه متفکـران مکتـب فرانکفـورت در نـوع نگـرش بـه مناسبات اجتماع و اثر ادبی نشان می دهـد؛ اگرچـه فلسـفة مبنـای یکـی ماتریالیسـتی و دیگـری متافیزیکی - دین باورانه است و این هستی شناسی متفاوت خود به غایت شناسی متفاوتی بـرای اثـر ادبی و هنری منجر می شود.
در ایـن راسـتا، بـر آن بوده ایم تا متن شعر «برف » را بـر اسـاس مهـم تـرین دیـدگاه هـای شـریعتی ، کـه پراکنـده و نیـز چندوجهی است و نمی توان به طور دقیق از آن به عنوان یک تئوری کامل و منحصربه فرد نام بـرد، تحلیل و تفسیر کنیم و برخی تطابق های این اثر را با دیدگاه شریعتی کشف و واکاوی نماییم .
اگرچه مبانی فلسفی و غایت شـناختی شـریعتی پیرامون معرفت هنری نه ماتریالیستی ، بلکه در ضدیت با آن و از نوع متافیزیکی - دین باورانه است ، به لحاظ سنخ شناسی مناسبات هنر با جامعه و به طور خاص تر تأکید قابل انکشاف هـر دو دیـدگاه به آرمان شهر هنری ، نزدیکی هایی میان اندیشة وی و اندیشمندان مکتب فرانکفورت وجود دارد.
هنر مـدرن هنری پیشرو و سازنده است که در جهت خلاف واقعیـت هـای زمینـه ای خـود بـه سـوی سـاختن جامعه ای کامل تر، انسانی متعالی تر و زیستی زیباتر پیش می تازد: هنر مدرن ، برخلاف گذشته ، یک مسکن تفنن جو و لذت بخش برای زندگی های بسـته و مرفـه ما نیست ، بلکه پیشاپیش فلسفة امروز حرکت می کند و بلکه بیشتر از اندیشة امروز پیش مـی تـازد (شریعتی ، ١٣٥٧: ٧).