خلاصة:
در این مقاله پس از بررسی فرایند شکل گیری فن معارضه و سیر تحول و تطور آن در ادبیات عربی و فارسی، به مقایسه تطبیقی معارضات عربی و معادل های آن در ادبیات فارسی می پردازیم. فرضیه مقاله این است که معارضات در ادب فارسی مثل بسیاری از قالب های شعری از ادبیات عربی نشئت گرفته اند و مسئله بنیادی این مقاله، چگونگی و میزان شباهت های این دو فن در ادبیات عربی و فارسی است. در این راستا ابتدا اصل فن معارضه را از منظر معانی لغوی و اصطلاحی بررسی و به دنبال آن معادل های این فن در شعر و نثر عربی و فارسی را معرفی می کنیم. در این قسمت مباحثی نظیر اقتفا، استقبال، نقیضه، نظیره، تخمیس و تضمین را به عنوان مشترکات ادبی دو زبان عربی و فارسی همراه با شواهد هریک می آوریم و در پایان با نگاهی تحلیلی به ارزیابی این گونه سروده ها و پیامدهای آن ها می پردازیم.
This article first studies the process of the formation of the art of emulation by examining its development and evolution in both Arabic and Persian literature. Then the article would compare and contrast the emulated poetry in Arabic and Persian. The hypothesis is that Persian emulation، like many other poetic forms، comes from Arabic literature. Thus the fundamental question is “How to examine the nature and quality of the similar and common features and issues of Persian and Arabic emulation?”. Thus the literal and literary senses of emulation are first studied، and then its representative examples in Arabic and Persian poetry and prose are listed. In this section، such subjects as echo، parody، burlesque، takhmis، and tadhmin are relevant examples that are introduced as the common devices in both literary traditions. In the manner of a conclusion، an analytical treatment of these writings is conducted، taking into consideration their positive and negative implications and effects.
ملخص الجهاز:
بهترين و مختصرترين تعريف معارضه در کتاب المعجم المفصل في علم العروض و القافية و فنون الشعر اثر اميل بديع يعقوب آمده است : «معارضه ، تقليد شاعري از شاعر ديگر در قصيده اي در وزن و قافيۀ همان قصيدٔە معارضه شده است و اين امر يا به دليل اعجاب و شيفتگي است ؛ همانند معارضۀ أحمد شوقي در قصيدٔە «نهج البرده » با مطلع : ريم علي القاع بين البان و العلم أحل سفک دمي في الأشر الحرم (شوقي، ١٩٨٨: ١/ ١٩١) يا در «برده بوصيري» با مطلع : أ من تذکر جيران بذي سلم مزجت دمعا جري من قَلة بدم (بوصيري، ١٩٥٧: ١٩٠) يا رد و انکار شعر قبلي است ؛ مثل قصيده اي که ابراهيم طوقان در معارضه با قصيدٔە «معلم » احمد شوقي سرود با مطلع : قم للمعلم وفه التبج يلا کاد المعلم أن يکون رسولا و مطلع قصيدٔە ابراهيم طوقان : شوقي يقول و ما دري بمصيبتي قم للمعل موفه التبج يلا أقعد فديتک ، هل يکون مبجلا من کان للنش ء الصغار خل يلا (بديع يعقوب ، ٢٠١٠: ٤١٢- ٤١٣) يا به دليل بذله گويي است ؛ مانند معارضۀ کامل فضول الحمصي با اين مطلع : إذا المرء لم يملأ من الکشک بطنه فکل غذاء يغتذيه قليل با قصيدٔە مشهور سموأل با اين مطلع : إذا المرء لم يدنس من اللؤم عرضه فکل رداء يرتديه جميل (همان ) «پس معارضه دراصل نوعي تقليد است که در آن شاعر يا نويسنده اي از آثار ادبي گذشته ، به عنوان نمونه استفاده کرده و در ايجاد اثر جديد خود بر آن تکيه ميکند» (وهبه و المهندس ، ١٩٨٤: ٣٣٩).