خلاصة:
هم سرمایهی اجتماعی و هم قانونپذیری، هر دو پدیدههایی جامعهزاد و جامعهزی هستند؛ از اینرو، با توجه به چنین خاستگاه مشترکی، میتوان نسبتی بین آنها قائل شد. مقالهی حاضر به تحلیل نظری رابطهی این دو مفهوم در آراء سه نسل از جامعهشناسان پرداخته است. بر اساس یک رویکرد تطبیقی، در آراء جامعهشناسان موردنظر، این نتیجه، حاصل گردیده که، مکانیسم شکلگیری سرمایهی اجتماعی و فرآیند نهادینه شدن قانونپذیری در ایدهی نسل اول، خصلتی، نظمگرایانه و ساختاری داشته در نسل دوم، رد پای کنشگر در کنار الزام ساختاری و در نسل سوم علاوه بر این دو عامل (ساختار و کنش)، عنصر تضاد نیز دیده میشود. به سخن دیگر، هر قدر از نسل اول جامعهشناسان به نسلهای بعدی میرسیم، هم چند سبببینی و هم واقعگرایی در خصوص مفاهیم فوق و نسبت آنها با هم در آرای آنان به چشم میخورد.
ملخص الجهاز:
بر اساس یک رویکرد تطبیقی، در آراء جامعهشناسان موردنظر، این نتیجه، حاصل گردیده که، مکانیسم شکلگیری سرمایهی اجتماعی و فرآیند نهادینه شدن قانونپذیری در ایدهی نسل اول، خصلتی، نظمگرایانه و ساختاری داشته در نسل دوم، رد پای کنشگر در کنار الزام ساختاری و در نسل سوم علاوه بر این دو عامل (ساختار و کنش)، عنصر تضاد نیز دیده میشود.
به نظر دورکیم این دوره را که میتوان، بدان دورهی برزخی اطلاق نمود هم سرمایهی اجتماعی در معرض افول قرار میگیرد و هم قانونپذیری، کمتر در ضمیر جمعی افراد، جای خواهد داشت؛ اما با گسترش تقسیم کار، همانندیهای اجتماعی کمرنگ شده و تفکیکپذیری و عدم تشابه اجتماعی عرصههای نظام اجتماعی را یکی پس از دیگری فتح میکند و این بار همبستگی نوینی پدیدار میشود که مبتنی بر مناسبات جدید و نظام حقوقی جدید است و در اینجاست که قانونپذیری، شکل دیگری به خود میگیرد.
ماکس وبر در بین جامعهشناسان متقدم، وبر نخستین کسی است که از کنش هم بعنوان واحد تحلیل اولیهی رفتار انسان سخن گفت و هم بعنوان رفتاری که باید فهمیده شود، نام برده است « لذا در مرکز تفکر وبر فهم این کنش مهم بود و در این راستا وی 2 مدل از کنش یعنی کنش عقلانی و غیر عقلانی را رقم زد» (اسمیت و رایلی، 2009: 12)؛ و از رابطهی این کنشهاست که میتوان فرآیند شکلگیری سرمایهی اجتماعی را استخراج کرد.
نگاه نسل اول به این مفاهیم و رابطهی آنها با هم، وفاقگرایانه است زیرا هم سرمایهی اجتماعی و هم قانونپذیری در بستری شکل میگیرند که مبتنی بر نظم است؛ نظمی که در آن ساختار بر فرد چیرگی دارد.