خلاصة:
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ، سازمان و تشکیلات جدیدی در عالم اسلام به نام خلافت شکل گرفت. گروهی از دشمنان اسلام در کسوت مسلمانی، ولی با باطنی معتقد به آیینهای گذشته همچون یهود و مسیحیت و یا حتی آیینهای بشری که از مقابله نظامی و توسل به زور علیه اسلام ناامید شده بودند با نفوذ در این سازمان نوپا، شیوة تحریف و وارونه ساختن حقایق را برای تخریب بنیانهای فکری و آموزههای معرفتی مسلمانان در پیش گرفتند. بر این اساس، افسانههای موجود در تورات و انجیل را در لابهلای معارف دین اسلام وارد کردند و با مسخ مفاهیم اسلام امکان القای شبهات را در بین مسلمین هموار ساختند. این مقاله با بررسی اینگونه افسانهها به موضوع مهم اسرائیلیات پرداخته و جلوههایی از آن را در کشفالمحجوب هجویری به عنوان یکی از امهات کتب صوفیه نمایانده است؛ که شبیهسازی در معارف اعتقادی اسلام مربوط به شخصیت پیامبر اسلام (ص)، شبهه افکنی درموضوع وحی و مهمتر از همه عادیسازی پذیرفتن برتری نژادی یهودیان و دفاع از تصوف حتی به بهای سستکردن اعتقاد به نبوت و امامت شیعه از آن جمله است. بنابراین هدف کلی این پژوهش، بررسی این نوع شبههافکنیها و شفافسازی فضای علمی متون جهت درک روش و تبیین آنهاست .
ملخص الجهاز:
در همین راستا از موارد متعددی که در آثار تاریخی صـوفیه بـه آن برمیخوریم نسبت دادن برخی معجزات و کرامات خاص انبیای الهی به دیگران است ؛ به این صـورت کـه افراد معمولی و گاه متأسفانه آلوده در برخی از عملکردهای خود، هم ردیف انبیای بزرگ خدا قرار میگیرند؛ برای مثال داستان معروف جریح راهب - که به نظر میرسد ساخته گسترش دهندگان اسرائیلیات باشد - از کشف المحجوب ذکر میگردد: «معروفست از پیغمبر (ص ) حدیث جریح راهب ، و ابوهریره راوی آنست که پیغمبر گفت : که به کـودکی اندر گاهواره سخن نگفت الا سه کس ، یکی عیسی (ع ) و شما همه میدانید.
البته ردپای ابوهریره معروف ترین جاعل حدیث در اثنای ماجرا جالب توجه است چرا کـه اگر سوره ، مدنی بود پذیرش سخن ابوهریره بویژه در مورد رؤیت وجود مقدس پیامبر (ص ) در هنگام خشـت کشی برای ساختن مسجد میتوانست قابل قبول باشد لیکن بنا به گفته مفسرین ، ظاهر آیات نیز مدنی بودن آنها را رد میکنند و تأکید بر مکی بودن آن دارند: «سیاق آیات این سوره چنین میرساند که در مکه نازل شده ، در بعضی اخبار هم آمده که آیـۀ (و اصـبر علی مایقولون ) (ص :١٧) در مدینه نازل شده و در بعضی دیگر آمده که آیۀ (لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم ) (حجر:٨٨) نیز در مدینه نازل شده است لکن از ناحیه لفظ خود این آیات هیچ دلیلی بر مـدنی بودن آنها نیست .