خلاصة:
در طب دوران تمدن اسلامی درمان با جراحی (العمل بالید یا دستکاری) یکی از دو راه معمول درمان بیماری ها و این نحوه ی درمان برای پزشک، مستلزم آشنایی او با دانش تشریح بوده است؛ اما تشریح در آن روزگار معنایی فراتر از شکافتن جسد انسان داشته است و علاوه بر کالبدشکافی (شکافتن کالبد)، کالبدشناسی (شناخت ساختار یا هیئت کالبد) و وظایف الاعضاء (شناخت عملکرد اعضاء) یا به تعبیری خویشکاری شناسی اندام ها را نیز شامل می شده است. کسب این دانش برای پزشکان دوره ی اسلامی از شش راه یا به شش شیوه امکان پذیر بوده است: 1. مطالعه ی کتب طبی پیشینیان؛ 2. مطالعه بر روی حیوانات و شکافتن کالبد آنها؛ 3. مطالعه بر روی اسکلت اجساد مردگان؛ 4. مشاهده ی زخم ها و جراحات اشخاصی که در اثر سوانح و حوادث و یا جنگ ها آسیب می دیده اند؛ 5. استنتاج های عقلی با استناد به قوانین طبیعی و پشتوانه های علمی نظری؛ 6. شکافتن جسد انسان. شواهد تاریخی نشان می دهد که پزشکان آن دوره از پنج راه نخست برای درمان استفاده می کرده اند؛ در خصوص استفاده از راه ششم نیز با توجه به موضوع حرمت شکافتن جسد انسان، ضمن اینکه هیچ کدام استفاده از آن شیوه را انکار نکرده اند، شواهدی دال بر استفاده ی احتمالی آنان از این راه نیز وجود دارد.
ملخص الجهاز:
مرور کتب پزشکی و دائرة المعارف های طبی بر جای مانده نشان می دهد که پزشکان دوره ی تمدن اسلامی با اینکه به اصل «درمان به ساده ترین و کم ضررترین شکل ممکن »، یعنی ابتدا با دارو و اگر نشد با جراحی ، بسیار پایبند بوده اند،٦ علم تشریح را به نوعی لازمه ی دانش پزشکی دانسته ، توجه ویژه ای به آن داشته اند و از همین روی بوده است که بسیاری از آنان ، حتی آن دسته که در عمل علاقه ی چندانی به استفاده از جراحی و روش های آن در درمان بیماران نداشته اند، در آثار خویش فصل یا فصولی را به بحث در این باب اختصاص می دادند.
نسخه ی خطی یکی از آثار او در این زمینه با عنوان «کتاب التشریح » در حلب موجود است (تاریخ نگارش های عربی ، ١٣٨٠ش ، ج ٣، ص٣٠٨) و این نشان می دهد که گفتار آن دسته از محققانی که بدون استناد و استدلال کافی گفته اند که «حتی تشریح حیوان برای مسلمانان ممنوع بوده است »٢٥ و «در دنیای اسلام هرگز نه بر روی کالبد بی جان جسد انسان و نه بر روی حیوانات انجام نشده است »،٢٦ نباید مقرون به صحت باشد؛ علاوه بر اینکه قراین دیگری ، به جز روایت ابن ابی أصیبعه ، در خصوص یوحنا وجود دارد که می تواند دال بر تشریح میمون به دست او داشته باشد و آن عبارت است از شباهت زیاد ساختار چشم این دو موجود با یکدیگر از یک سو و دانش فراوان او نسبت به دانش چشم پزشکی از سوی دیگر.