خلاصة:
شاهنامه کتاب نبرد بین خوبی و بدی است که از آئـین مزدائـی و اندیشـه ایـران پیش از اسلام مایه گرفته است . در دوره اساطیری و پهلوانی تـا پایـان پادشـاهی کیانیان ، این نبرد به نحو روشن و مداوم دنبال مـی شـود. جهـان بینـی شـاهنامه ، دفاع خوبی در برابر بدی است . این دفاع به نحو بی امان تا سر حـد جـان ، و بـا دادن قربانی های بی شمار ادامه می یابد. محتوای شاهنامه اسطوره و داستان و تاریخ است به طوری که چهره ها و نهادها و اندیشه ها در قالب دو شکل خـوب و بـد رفتـاری بـا یکـدیگر مقایسـه مـی گردند.این مقاله مروری بر دیالکتیـک و عناصـر بنیـادین اندیشـه هـای سیاسـی فردوسی است .
Shahnameh is a book that explains the battle between goodness and badness which is inspired from Mazdakian and ancient Iranian belief before emerging of Islam. In the period of myths and heroes to the end of Kianian authority، this war is constantly continued. The world view of Shahnameh is a good defend in front of badness. This defend is going too continued at the high level. The extent of Shahnameh is myth; story and history which attempt to compare faces، elements، thoughts and functions into two shapes of good and bad manner of behavior. This paper investigates the major indicators of political thoughts of Ferdowsi.
ملخص الجهاز:
"دیالکتیک ، فردوسی، داد، خرد، آزادی، اخلاق واژگان کلیدی: * استادیار و عضو هیأت علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی ، گروه علوم سیاسی، تهران ، ایران ** دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی مقدمه در دنیای شاهنامه قهرمـانی هـا تنهـا محـدود بـه دلاوری در میـدان جنـگ نیسـت ، خردمندی هم لازمه قهرمانی است و از همین روست کـه در وجـود قهرمانـانی بـزرگ چون رستم و کیخسرو و دیگران دلاوری غالبا با دانایی و خرد آمیخته است .
به علاوه عالی تـرین تجسـم خردمندی در دنیای شاهنامه که عبارت باشد از بزرگمهر خود یک نـوع رسـتمی اسـت کـه هفت خوان او نیز عبارت است از هفت بزم معروف نوشروان (پوستین دوز، همان : ص ٢٤) در میتولوژی ایرانی یک بلای آسمانی یا قهر طبیعت یا خشم یکی از خـدایان بهانـه گیر سبب از دست رفتن جهان خیر نیست ، بلکه دلیل تباهی جهان خیر در این است که رهبر این مردمان یک روز به غلط می افتد که همه این نعمتهـا را او خـود تنهـا، بـدون پشتیبانی پروردگار و بدون دست یـاری مردمـان پدیـد آورده اسـت و از اینجـا گرفتـار خودپرستی و منی میشود و از پس آن فره ایزدی از او جدا می گیـرد.
در وصف روشنک دختر دارا می گوید « تو گفتی خرد پرور یدش بـه مهـر » و در وصـف دختر کید هندی نیز آمده : زدیدار چهرش خرد بگذرد همی دانش او خرد پرورد (اسلامی ندوشن ، ١٣٧٨: ص ١١٥) ٥- آزادی در نظر فردوسی، زندگی همراه با خرد و دانش ، باید نتیجه اش نیکی باشد و غایـت دین نیز گسترش نیکی در جهان است و او نیز پیرو این سخن کلیلـه و دمنـه اسـت کـه «میوة درخت دانش را نیکوکاری و کم آزاری» می داند."