خلاصة:
با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، فصل جدیدی از مناسبات سیاست خارجی کشور به وجود آمد که از جمله می توان به تغییر جهت سیاست خارجی متمایل به غرب ایران در رژیم گذشته به سیاست متأثر از شعار نه شرقی، نه غربی اشاره کرد. منطقه خلیج فارس یکی از مهمترین مناطق جهان است که همواره مورد توجه قدرت های بزرگ بوده و کشور ایران به دلایل متعدد از جمله سابقه دیرین تمدنی و فرهنگی و برخوردار بودن از طولانی ترین ساحل در منطقه و در اختیار داشتن تنگه استراتژیک هرمز و وجود منابع سرشار نفت و گاز و غیره مهمترین کشور این منطقه است. کشور انگلستان هم به عنوان یکی از قدرت های بزرگ که سابقه طولانی حضور در منطقه خلیج فارس را دارد در این حوزه مهم اثر گذار است و به دنبال جریان یازده سپتامبر و وقایع بعد از آن در منطقه، این کشور می خواهد در مناسبات منطقه ای و جهانی از این طریق نقش فعالی داشته باشد. از طرفی نیاز قدرت های بزرگ از جمله انگلستان و کلا جهان پیشرفته صنعتی به منابع نفت و انرژی موجود در خلیج فارس باعث می شود که همواره به دنبال حضور در این منطقه برای کنترل آن و تأمین امنیت ترانزیت این منابع به سمت غرب باشند. اما حضور این کشورها در منطقه ایجاب می کند که چالش های موجود در این منطقه را نسبت به سیاست خارجی کشور در دو دهه اخیر شناسایی و بررسی کنیم. همچنین در این راستا برای فهم بهتر سیاست خارجی انگلستان در این منطقه لازم است چالش های سیاست خارجی این کشور، به عنوان یک قدرت بانفوذ و بزرگ جهانی مورد بررسی قرار گیرد.
With the appearance of the Islamic Revolution of Iran in 1357، there was a new era of relations in foreign policy of the country. Of which can be modified for Iran's foreign policy is pro-west policy of the former regime and changed to the principle of neither East nor West after the Islamic Revolution.
Persian Gulf region is one of the world's major region which have attracted the attention of great powers and Iran is very important country of the region for various reasons، including the long history of civilization and being the longest beach in the area and possession of the strategic Strait of Hormoz and the country's rich oil and gas area.
Britania as a great power in the Persian Gulf region has a long history in this important area، and attempts to influence the course of events after the September eleven، it will going through an active role in regional and global affairs.
Besides having great powers such as Britain and the whole of the advanced industrial world's oil and energy resources in the Persian Gulf makes always look for transit security in the region to control its resources to the West.
However with the appearance of these countries in the region، we need to examine the British foreign policy in this area in order to understand the challenges of foreign policy، as a global power. Therefore، in this study، some of the most important foreign policy challenges both England and the Islamic Republic of Iran in the Persian Gulf as the power and influence have worked in the area studied.
ملخص الجهاز:
"بعد از وقوع حادثه ١١ سپتامبر و به دنبال فروپاشی اتجاد جماهیر شـوروی و پایـان جنگ سرد و مسائل بعدی منطقه از جمله جنگ عراق علیه کویـت و حضـور گسـترده نیروهای بین المللی در منطقه تحت رهبری امریکا، انگلستان نیز به عنوان نزدیک تـرین متحد آمریکا با همان دلایل آمریکا برای حضور در منطقه یعنـی مبـارزه بـا تروریسـم و ترویج دموکراسی و غیره اما در واقع به خاطر ایجاد ثبات در منطقه و ایجاد امنیت بـرای حمل و نقل نفت و فراورده های آن از منطقه و صدور کالا به خصوص کالاهای نظامی به منطقه و به طور کلی، کنترل اوضاع منطقه ، و در نهایت برای حفظ و بسط منافع خود وارد حوزه خلیج فارس شد که این حضور هنوز هم ادامه دارد.
در نهایت چنین به نظر می آید که گرچه انگلستان هرازچندگاهی به طور غیرمستقیم با تحریـک گـروه هـای تروریسـتی بـرای انجـام عملیـات خرابکـاری و دیگـر مـوارد تروریستی برای فشار به روی جمهوری اسـلامی ایـران و اخـلال در برنامـه هـای ایـن کشور، اقداماتی را انجام می دهد، امری که همواره مورد اعتـراض ایـران اسـت ، امـا بـه طور کلی، مقابله با جریان های افراطی و تروریستی، به خـاطر اخلالـی کـه در ثبـات و امنیت منطقه فوق العاده حساس و مهم خلیج فارس به وجود مـی آورد و بـه دنبـال آن تاثیری که در نظام اقتصادی و سیاسی و امنیتی بین الملـل ایجـاد مـی کنـد در راسـتای سیاست خارجی و منافع هر دو کشور است ."