خلاصة:
با گذشت زمان، بحران سوریه به یکی از پیچیده ترین چالش های سیاسی و امنیتی در منطقه تبدیل شده است. از سوی دیگر تحولات سیاسی سوریه عرصه ای برای رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای فراهم کرده است. هر یک از این قدرت ها رویکردهای متفاوتی در قبال سوریه به کارگرفته اند که رویکرد آمریکا و روسیه به عنوان دو ابرقدرت جهانی اهمیت فراوانی دارد. از نگاه بیشتر تحلیل گران، سیاست خارجی آمریکا در برابر جنگ داخلی سوریه بسیار ابهام آمیز بوده است. ریشه این سردرگمی به استراتژی مبهم و نامشخص سیاست خارجی آمریکا در رابطه با رویارویی با بیداری اسلامی مربوط می شود که سردرگمی در سیاست خارجی را در سطوح منطقه ای و بین المللی به وجود آورده است. روسیه نیز در تحولات سوریه از حکومت اسد حمایت کرده و تقریبا با یک خط سیر کم نوسان موضع خود را دنبال کرده است. موضع روسیه در قبال تحولات سیاسی کشورهای عربی منطقه با نوعی شک و تردید آمیخته بوده و جابه جایی حکومت ها در منطقه را در شرایط کنونی چندان به نفع سیاست خاورمیانه ای خود ندیده و آن را برهم زننده ثبات منطقه می داند.
With the passage of time, the Syrian crisis has become one of the most complex political and security challenges in the Middle East. The political development in the region and trans-regional powers provide an arena for Syria to follow in your equations and competition. Each of these powers has taken different approaches toward Syria that America and Russia approach as the global superpower is very important. In the views of most analysts, America's foreign policy against the Syrian civil war has been very passive and obscure. The root of the confusion has created an ambiguous foreign policy for the American Strategy dealing with the Islamic awakening in relation to the overall result of confusion on foreign policy, regional and international levels. Russia has supported the Assad government in Syria and almost with a little swing trajectory has followed its position. Russia's position regarding the political developments in the Arabic region has been kind of doubt and the replacement of governments in the region in the current situation is not in favor of his Middle Eastern policy and considers it destabilizing the region.
ملخص الجهاز:
"با وقوع رویداد یازده سپتامبر در سال ٢٠٠١، مرحله نوینی در سیاست آمریکا در خاورمیانه آغاز شد که شامل دو جنبه مهم بود نخست ، تلاش برای تضعیف و یا در صورت امکان ، تغییر رژیم در کشورهای مخالف مانند عراق و ایران و دوم ، پیگیری سیاست ایجاد تدریجی اصلاحات کنترل شده در کشورهای دوست و متحد استراتژیک سنتی، اما اقتدارگرای این کشور (واعظی، ١٣٩٢: ٣٧).
اگرچه سوریه از مشکلات عدیده زیرساختی و گاه جدی در حوزه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج میبرد، اما ناآرامیهای این کشور از جنس و جوهره خیزش های مردمی و بیداری اسلامی نیست ، بلکه تابعی از رقابت های راهبردی و ژئوپلیتیکی منطقه ای و هم چنین متأثر از معادلات بین المللی است که هدفی جز تضعیف مقاومت اسلامی و مهار ایران را دنبال نمیکند (IPSC١، ١٣٩٤).
در مورد تحولات سوریه از سوی قدرت های بزرگ و نیز بازیگران منطقه ای مواضع و رویکردهای مختلفی اتخاذ شده است ، برخی کشورها که از لحاظ تعداد کم شمار هم نیستند موضع ضد حکومت سوریه را اتخاذ کرده و از مخالفان بشار اسد به اشکال مختلف حمایت کرده اند و تعدادی از کشورها نیز بر حمایت از اقتدار حاکم در سوریه پافشاری کرده و آن ها نیز به اشکال گوناگون به پشتیبانی از دولت بشار اسد پرداخته اند در جبهه اول میتوان به ایالات متحده و متحدین غربی آن و نیز بازیگران منطقه ای همچون ترکیه و نیز شمار زیادی از کشورهای عربی منطقه اشاره کرد و در سوی دیگر نیز روسیه و چین و نیز برخی بازیگران منطقه ای مانند ایران وجود دارند ( Sharp and ."