خلاصة:
هدف از پژوهش حاضر مطالعه ی رهاوردهای نظریه ی تمرکززدایی (نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی) برای ایدئولوژیهای جنسیتی در افسانه ی «لجباز»، از مجموعه قصه های صبحی است و از این رو به پرسشهای سه گانه ی زیر پاسخ دهد:
1- کارکرد(های) این مکانیزم شناختی برای ایدئولوژیهای جنسیتی چیست؟
2- در پرتو فرآیند شناختی نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی، «شناخت عاطفه» ی شخصیت برای دستیابی به هدف، با ایدئولوژیهای جنسیتی ، چگونه برهمکنشی دارند و و ویژگیهای جایگاه سوژی برآمده از این برهمکنشها چگونه است؟
3- در پرتو این مکانیزم شناختی، همدلی خواننده با افسانه چگونه است؟
این پژوهش نشان داد، مکانیزم شناختی نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی، همزمان، منجر به القا و لغو ایدئولوژیها و خوانش انتقادی می شود. همچنین در پرتو این رویکرد، شناخت و عاطفه درهم تنیده و به گونه ای یگانه هستند و برهمکنش «شناخت-عاطفه» و ایدئولوژی به این صورت است که شناخت دقیق از مبانی انگیزشی زیربنایی ایدئولوژیهای جنسیتی، عاطفه ی متناسب با موقیعت را فرامی خواند و تمرکززدایی توامان این دو در مقام یک کل، با تغییر در رفتار به دستکاری ایدئولوژی و در نتیجه دستیابی به هدف می انجامد و سرانجام در پرتو این فرآیند شناختی، خواننده ی ثابت و ازپیش تعیین شده ای وجود ندارد بلکه خواننده ای در نوسان و جاری ساخته می شود که در یک بازی پیوسته میان ساختن و ساخت زدایی همدلی با روایت در نوسان است. با به مرکزآوردن این نظریه، متن، نویسنده و خواننده یگانه می شوند و بدین شکل مبنای تازه ای برای درک لذت بخشی متن های ادبی کودک فراهم می آید.
This aim of this paper is to explore the implications of decentration theory (vacillation between centration decentration) for gender ideologies in the folktale of “Stubborn Husband، Stubborn Wife” selected from Sobhi’s collected folktales. Using a descriptive analytic approach and critical discourse analysis method (CDA) the implications of this theory for gender ideologies are investigated demonstrating how the character’s cognioemotion interacts with cognioemotional and social dimensions of ideology. Finally it examines the ways the character empathizes with the narrative. It is argued that cognitive mechanism of vacillation between centration decentration is subject to simultaneous induction and neutralizing of ideologies. It also indicated that in the light of the cognitive process of vacillation between centration and decentration، cognition and emotion are so inseparable، interwoven، integrated and interdependent that the coined term “cognioemotion” is preferable. The interactions of “cognioemotion” and ideology are in such a way that being keenly aware of underlying motivational assumptions of gender ideologies elicit the emotion appropriate to the situation، and decentralization of both as a holistic phenomenon achieves the goals with manipulations of ideology. Finally، there is not a fixed pre-assigned reader، but a flowing reader who is in vacillation between empathy with ideological characteristics of discourse and distancing from it. Such vacillating movements are subject to ambiguity of empathy in reader’s mind leading to critical reading. So، vacillation between centration decentration can be deemed as a consciousness-raising method in critical reading.
ملخص الجهاز:
رهاوردهای نظریه ی تمرکززدایی برای ایدئولوژی های جنسیتی؛ مطالعه ی موردی افسانه ی «لجباز» سودابه شکراله زاده * دانشگاه شیراز چکیده هدف از پژوهش حاضر مطالعه ی رهاوردهای نظریه ی تمرکززدایی (نوسـان میـان تمرکزگرایی و تمرکززدایی )برای ایدئولوژی های جنسیتی در افسانه ی «لجباز»،از مجموعه ی قصه هـای صـبحی اسـت ؛ازایـن رو بـر آن اسـت تـا بـا رویکـردی تفسیریتحلیلی و روش تحلیل انتقادی گفتمان رهاوردهـای ایـن نظریـه را بـرای ایدئولوژیهای جنسیتی بکاودو نشان دهد که در پرتو این نظریه ، شناخت عاطفه ی شخصیت برای دستیابی به هدف ، چگونه با مبـانی شـناختیعـاطفی واجتمـاعی ایدئولوژی برهمکنش دارندو سرانجام در سایه ی این نظریه ، همدلی خواننـده بـا گفتمان (متن روایی ) چگونه است .
با طنین اندازشدن صدای نقادانه ی نظریه های انتقادی از جمله زن گرایی و تـاختن بـه «رابطه های نابرابر قدرت میان زن و مـرد و جایگـاه اجتمـاعی فرومرتبـه ی زنـان کـه از پخشندگی نادرست قدرت برمیخیزد» (وورل ٣و ایتا٤، ١٩٩٤؛ به نقل از اسلی ٥ و شـوت ، 6 ٢٠٠٣: ١٥٣)، نقد ادبی زن گرا، خواه در ادبیات بـزرگ سـال و خـواه ادبیـات کـودک، از جمله قلمروهایی است که میخواهد «با خوانش و نگاهی دوباره به متن های ادبی، ایـن ایدئولوژیها را که تصویری از فرومرتبگی زن به دست مـی دهنـد شناسـایی و آن هـا را تحلیل انتقادی کند و به پرسش کشد» (برسـلر٧، ٢٠٠٧: ١٨٣)؛ ازایـن رو در بـاب القـا و بـه پرسـش کشــیدن ایـدئولوژی هــای جنسـیتی در ژانرهـای گونــاگون ادبیـات کــودک پژوهش هایی پرشمار انجام شده است ؛ اما بـه نظـر مـی رسـد بیشـتر آن هـا، بـا نگـاهی یک سویه به ایدئولوژی ها، تنها بر جنبه ی فرهنگی اجتماعی آن توجه کرده اند و به نـدرت 1.