ملخص الجهاز:
"اگر فرض کنید که برای زندگی فردی و اجتماعی آدمیان خطرات و تهدیدات بیرونی و خارجی وجود داشته باشد،روشن است که آدمیان میتوانند با دست آویختن به یک نهاد اجتماعی برتر که در اعماق روح و روان انسانها نفوذ میکند و دین نام دارد،از ضرر و زیان و آسیبهای احتمالی آن نیرو و تهدید خارجی در امان بمانند این درست به زندگی قبیلهای همانند است که باید یک هرم قدرت خاص داشته باشد تا افرادی که در قاعده هرم هستند احساس امنیت روانی کنند.
از نظر فروید دین مقررات و تابوها و همچنین شعائر و نظاماتی جاری و برقرار میکند که دینداران با تعهد و تدین به آنها خود را مطیع آن قدرت برتر و اراده متعالی قرار میدهند و در نهایت با توجه به یک زندگی ابدی؛زندگی بزرگتری که در جهان دیگر است،به نوعی پاداش دست پیدا میکنند این پاداش خاطره بازگشت به دوران کودکی و امنیت خاطر دوران کودکی را برای دینداران زنده میکند.
در اینجا یک نکته هست:آیا اصطلاح تمدن برای مقصود و مراد فروید مناسبتر است یا ترجمه کلمه او به فرهنگ مطلب را بهتر ادا میکند؟بههرحال بحث اصلی بر سر این است که اگر فروید در این سپهر خاص و روانکاوانه درباره دین سخن میگوید-و در این کتاب البته جابهجا همین کار را میکند -دین را در عمق و ژرفنای زیست فرهنگی از نظر میآورد.
دراینجا میتوانیم بگوییم که فروید دین را هم گونهای تخدیر ذهنی و روانی به شمار میآورد تا با طرح در افکندن گونهای جهان رؤیایی انسان را از این جهان غافل کند و در حقیقت با تخدیر ذهن و اعتقاد و اندیشه به نحوی آدمی را به مقاومت در برابر رنجهای عالم بیرون و همینطور درونوا دارد."