"او با استناد به تجربههای فردی خود با فمنیستها،این مطلب را تبیین میکند که«جهانبینی فمینیسم کاملا مخالف با جهانبینی مسیحی است»(ص 19)؛ «برنامه و مباحث فمنیستهای قرن بیستویکم از عقاید مسیحیت کاملا فاصله میگیرد»(ص 35) و «به سوی دنیاییشدن کامل است»(ص 39)و این که«پاسخ به مسائل زنان کاملا سکولاریزه شده» است(ص 37).
در چنین وضعیتی است که کلیسا خود را کنار میکشد و فمنیستها میتوانند«اجلاس حقوق زنان همجنس باز»را تشکیل دهند(همان)و در آن از نهادینهشدن همجنس بازی»حرف بزنند،و این در نظر نویسنده براندازی همان چیزی است که توسط خداوند بنا شده است»(همان).
نویسنده در کتابش فقط بر ناهنجاریهایی که جریان فمینیسم در حوزه مسیحیت امریکایی به بار آورده است،تأکید بلیغ میکند و اصولا منظور او از نوشتن کتاب هم همین است،وگرنه حتما او و همه مخالفان فمینیسم توجه دارند که میان فمینیسم و نظریه فمینیستی،که اینک در غرب به یک گفتمان تبدیل شده است،تفاوت هست."