خلاصة:
یکی از جلوههای مهمّ همگرایی فکری - فرهنگی میان ملل و اقوام بشری، سنّتهای مشترک ادبی است. از جملة این اشتراکها در ادب فارسی و عربی، شعر شمع است که به ادب الشّمعة نیز معروف است و از دیرباز در آثار برخی پارسیسرایان و تازیگویان انعکاس یافته است. این سخنوران، با به کارگیری ابزارهای هنری گوناگون بهویژه تشبیه، شمع را در دواوین و آثار خویش به تصویر کشیدهاند و امروزه میتوان هنرنمایی آنان را دستمایة پژوهشهای بینامتنی در ادبیّات تطبیقی قرار داد. از جمله شاعران شمعپرداز در ادب پارسی و عربی، منوچهری و میکالی به شمار میآیند. منوچهری در توصیف شمع، بیشتر از اجزاء و عناصر طبیعت بهره برده است ولی میکالی غالباً آدمنمایی نموده و شمع را به انسانی عاشق یا معشوق همانند ساخته است. گاهی نیز هر دو سخنور، شمع را همچون شاخة گلی (زرد) یا عاشقی زرد و زار دانستهاند. این جنبههای اشتراک و افتراق در تعابیر و تشبیهات دو شاعر و شیوههای اندیشیدن آنها دربارة شمع، موضوع پژوهش تطبیقی این مقالة بنیادی است که به شیوة تحلیلی - توصیفی فراهم آمده است؛ از جمله
رهآوردهای این پژوهش، گسترش و تعمیق ادبیّات تطبیقی در مشرقزمین و ارائة وجوه دیگری از اشتراک فرهنگی – ادبی میان ایران و ملل عربی است.
ملخص الجهاز:
در میان مقالات و آثار فارسی نیز هیچ پژوهشی تطبیقی در شعر این دو شاعر صورت نگرفته است؛ به همین دلیل، جای خالی بررسی دقیقتر و شاملتر این موضوع به خوبی احساس میشد؛ البته ناگفته نماند که دربارة تأثیر ادب عربی بر شعر منوچهری، پژوهشهایی صورت گرفته است؛ از جمله مقالة زینیوند و عسگری (1392)، تحت عنوان «منوچهری و شعر عرب؛ تقلید یا نوآوری؟»؛ اما جدیترین مقالة مرتبط با این پژوهش، مقالة صانعی و احمدی دارانی (1395)، با عنوان «ردیابی مضامین لغز شمع منوچهری در شعر عرب و شعر فارسی از آغاز تا پایان قرن هفتم هجری» است.