خلاصة:
تاکنون شعر و شخصیت حافظ از جنبه های گوناگون به رشته تحریر کشیده شده است اما گویی باز گفته های بسیار است و باید برای گفتنشان بیشتر و بیشتر نوشت. حافظ تنها شاعر فارسی زبان است که در طول 700 سال گذشته عارف و عامی را به خود مشغول کرده است. عرفان و تصوف اسلامی در کنار همه خدماتی که به جامعه بشری کرده است ظرفیت های ادبیات فارسی را نیز بالا برده است حتی در جاهایی که انحرافاتی در تصوف بوده است و شعرا و نویسندگان ادب فارسی قصد نقد صوفی و صوفی نمایان را داشته اند، آن هم موجب آفرینش آثاری گرانبها شده است. نقد رند و صوفی هم مختص حافظ نیست و از همان ابتدا بزرگان این مکتب انحرافات و بدعت ها را گوشزد و سعی کرده اند مرز صوفی، متصوف و مستصوف را به خوبی مشخص کنند. صوفی از نظر حافظ مطرود است چون جهان بینی والای عرفانی را در نیافته و رند شخصیتی مقبول. حافظ هنرمندانه مفهوم رندی را به کلی متحول نموده و به آن بار مثبت و ارزشمندی بخشیده تا آنجا که از آن مکتب و مذهب ساخته است. صوفی از زبان شاعر شیرین سخنی چون حافظ که به صورت رندانه و گاهی صریح و در پاره یی موارد هم این نقد به مذمت و دشنام گویی می انجامد و اظهار تنفر عمیق خواجه شیراز را به همراه دارد. مقاله ی حاضر است تحقیقی است پیرامون تقابل شخصیت رند و صوفی در دیوان حافظ شیرازی ما در این پژوهش برآنیم اوضاع اجتماعی زمان حافظ و علل گرایش وی به رندی و همچنین علت انزجار وی را از صوفیان همراه با شواهدی بررسی کنیم.
ملخص الجهاز:
"عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن مبوس جز لب معشـوق و جام می حافظ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن (غزل 392/7-9) وجود چنین اوضاع و احوال و شرایط و زمینه مساعدی بی شک در ساختن و پرداختن افراد فرهیخته و هوشیاری همچون خواجه حافظ با آن دانش و آگاهی که هم نسبت به ناهنجاری های اجتماعی داشته و هم نسبت به شرع و حقیقت، و با دست مایه آن حساسیت و خلاقیت و سرشت والای ادبی و انسانی، با انتخاب بهترین راه و روش یعنی مکتب رندی، به بهترین وجه توانست تعرض و تعریض های فراوان خود را با آن مشی و مرام و اوضاع ابراز کند و انتقاد و افشاگری های توفنده خویش را آنگونه زیبا و شیوا در قالب غزلهای ناب و دلنشین بیان سازد و برملا کند و حتی تا مرز چون و چراهای مکتبی و فلسفی و دینی در جهان بینی خویش علی رغم محدودیت ها و سخت گیری های زمانه پیش رود."